جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار امید صباغ نـو

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط DELARAM با نام امید صباغ نـو ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 636 بازدید, 57 پاسخ و 4 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع امید صباغ نـو
نویسنده موضوع DELARAM
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
چقدر ساده به هم ریختی روان مرا
بریده غصّه‌ی دل کندنت امان مرا

قبول کن که مخاطب پسند خواهد شد
به هر زبان بنویسند داستان مرا

گذشتی از من و شب‌های خالی از غزلم
گرفته حسرت دستان تو جهان مرا

سریع پیر شدم آنچنان که آینه نیز
شکسته در دل خود صورت جوان مرا

به فکر معجزه‌ای تازه بودم و ناگاه
خدا گرفت به دست تو امتحان مرا

نه تو خلیل خدایی نه من چو اسماعیل
بگیر خنجر و در دم بگیر جان مرا

تو را به حرمت عشقت قسم بیا بر گرد
بیا و تلخ‌تر از این مکن دهان مرا

چه روزگار غریبی است بعد رفتن تو
بغل گرفته غمی کهنه آسمان مرا

تو نیم دیگر من نیستی ؛ تمام منی
تمام کن غم و اندوه سالیان مرا
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
دیوانگی‌ها گرچه دائم درد سر دارند
دیوانه‌ها از حال هم امّا خبر دارند

آیینه بانو! تجربه این را نشان داده:
وقتی دعاها واقعی باشند اثر دارند

تنها تو که باشی کنار من دلم قرص است
اصلاً تمام قرص‌ها جز تو ضرر دارند

آرامش آغوش تو از چشم من انداخت
امنیتی که بیمه‌های معتبر دارند

«مرد»ی به این که عشق ده زن بوده باشی نیست
مردان قدرتمند، تنها «یک نفر» دارند!

ترجیح دادم لحن پُرسوزم بفهماند
کبریت‌های بی خطر خیلی خطر دارند!

بهتر! فرشته نیستم، انسانِ بی بالم
چون ساده تَرکت می‌کنند آنان که پَر دارند!

می‌خواهمت دیوانه جان! می‌خواهمت، ای کاش
«نادوستان»ام از سرِ تو دست بردارند...
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
افتاده ام درست ته چال گونه ات
پای دلم شکسته و بهتر نمی شود

نابرده رنج، گنج میسر اگر شود
با تار مویی از تو برابر نمی شود
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
چنگیز چشمانت اگرچه خون به پا کرده
تو قدر خون‌هایی که می‌ریزی نمی‌دانی

تو از غرور مردهای ترک می‌ترسی
افسوس، از احساس‌شان چیزی نمی‌دانی
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
مثل هر شب، هوس عشق خودت زد به سرم
چند ساعت شده از زندگی‌ام بی‌خبرم

این همه فاصله، ده جاده و صد ریل قطار
بال پرواز دلم کو ، که به سویت بپرم
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
پای برهنه منتظرت می‌شوم ، مگر
ثابت شود برای تو حدِ مرام من

حافظ مقصر است ، حلالش نمی‌کنم !
فالی زدم که قرعه‌ات آمد به نام من
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
زمان، زمان بلوغ است و فصل، فصل هرس
دل شکسته ی خود را بریدم از همه ک.س!

اگرچه سخت و صبورم، ولی بگو چه کنم
میان مدّعیان جوان و تازه نفس؟!

سکوت وحشیِ چشمان بی مروت تو
کشانده پای جهان را به سمت سیب هوس!

دل و دماغ ندارم، تو نیستی... شب و روز
رها نمی شوم از دست فکرهای عبث

جدایی من و تو اتفاق مشکوکی ست
شبیه مرگ صمد در غروب تلخ ارس

بریدم از همه، برگرد تا که زنده شوم
و از تمام جهان سهم من تو باشی و بس!
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
درد عشقی کشیده ام که فقط ،
هر که باشد دچار می فهمد
مرد ، معنای غصه را وقتی ،
باخت پای قم*ار می فهمد

دودمانم به باد رفت اما ،
هیچ ک.س جز خودم مقصرنیست
مثل یک ایستگاه متروکم ،
حسرتم را قطار می فهمد

خواستی با تمام بدبختی ،
روی دست زمانه باد کنم
درد آلودگی هر شب را،
مرده ی بی مزار می فهمد

هر قدم دورتر شدی از من ،
ده قدم دورتر شدم از او
علت شک سجده هایم را،
《 مهر رکعت شمار》می فهمد!

قبل رفتن نخواستی حتی ،
یک دقیقه رفیق من باشی
ارزش یک دقیقه را تنها ،
مجرم پای دار می فهمد

شهر ، بعد از تو در نگاه من ،
با جهنم برابری می کرد
غربت آخرین قرارم را،
آدم بی قراری می فهمد

انتظار من از توان تو ،
بیشتر بود ، چونکه قلبم گفت :
بس کن آخر ! مگر کسی که نیست
چیزی از انتظار می می فهمد
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,243
مدال‌ها
9
زندگی، بی تو پُر از غم شدنش حتمی بود

با تو امّا غمِ من کم شدنش حتمی بود

همه جا، از همه ک.س زخمِ زبان می خوردم

این وسط اسمِ تو مرهم شدنش حتمی بود...
 
بالا پایین