جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار امیر شاهی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط MHP با نام امیر شاهی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 4,408 بازدید, 170 پاسخ و 5 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع امیر شاهی
نویسنده موضوع MHP
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط MHP
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,348
45,512
مدال‌ها
23
چشم تو خورد باده و من در خمار از آن
آن غمزه کرد شوخی و من شرمسار از آن


بیمار عشق را ز مداوا چه فایده
فارغ شو ای طبیب، که بگذشت کار از آن


چون دور لاله، عهد جوانی گذشت و ماند
در سی*ن*ه داغهای کهن یادگار از آن


آغشته شد به خون شهیدان عشق، خاک
وین گل نمونه ای است به هر نوبهار از آن


شاهی، وفا مجوی ز اهل زمانه هیچ
چون ک.س نشان نداد در این روزگار از آن
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,348
45,512
مدال‌ها
23
جان شد آواره و دل بهر تو افگار همان
سر در این کار شد و با تو سر و کار همان


هر کسی در پی کار و غم یاری و مرا
دل همان، درد همان، عهد همان، یار همان


بلبلان چمن آسوده به همرازی گل
در قفس ناله مرغان گرفتار همان


قصه ما و تو افسانه هر کوی شده
عشق را با دل سودا زده بازار همان


شاهی ار وصل بتان نیست، به هجران خوش باش
گل همانست در این باغچه و خار همان
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,348
45,512
مدال‌ها
23
ما را غمی است از تو که گفتن نمی‌توان
وز عشق، حالتی که نهفتن نمی‌توان


بسیار گفته شد سخن از نکته‌های عقل
اسرار عشق ماند که گفتن نمی‌توان


جاروب آن ره از مژه کردم، ولی چه سود
چون کوی دوست رفتن و رفتن نمی‌توان


ما راست غنچه‌وار دلی مانده غرق خون
بادی چو نیست از تو شکفتن نمی‌توان


شاهی، نثار اشک تو دریست شاهوار
کان جز به سوزن مژه سفتن نمی‌توان
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,348
45,512
مدال‌ها
23
مرا چشمی است از لعل تو در خون جگر پنهان
سری بر آستانت گشته اندر خاک در پنهان


بروی لاله گون یکره به گلگشت چمن رفتی
ز شرم عارضت گل گشت تا سال دگر پنهان


مرا چون آشکارا میرود خون دل از دیده
چه حاصل زانکه با چشم تو میبازم نظر پنهان


نهانی خواستم پیش خیالت جان کشم، لیکن
چو عشق آوازه اندر داد کی ماند خبر پنهان؟


تو خورشیدی و شاهی ذره، چندین رو متاب از وی
که بیچاره هوادارست، اگر پیدا و گر پنهان
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,348
45,512
مدال‌ها
23
ای باد، پرده زان گل نو رسته باز کن
گو بر فروز لاله، رخ و غنچه، ناز کن


باد بهار داغ کهن تازه میکند
مطرب، همان ترانه دلسوز ساز کن


در پرده نوش جنس مروق، که پیر کار
با هیچکس نگفت که افشای راز کن


ای جام باده بر کف و ایمن ز محتسب
مناع خیر میگذرد، در فراز کن


زاهد که بر خرابی ما رشک میبرد
یارب ز گنج عافیتش بی نیاز کن


ای از می فریب، چو نرگس به خواب ناز
بگذشت روزگار خوشی، چشم باز کن


شاهی، چو پیر میکده میخواندت به عیش
خوش مرشدیست، دست ارادت دراز کن
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,348
45,512
مدال‌ها
23
چو کلک صنع چنین رفت بر صحیفه «کن »
مگیر خرده بر ارباب عشق و عیب مکن


خراش سی*ن*ه من باورت کجا افتد
که رنج بینی اگر پشت خاری از ناخن


حدیث قد تو گفتن، به شرح ناید راست
ز باغ سدره نهالیست کوتهی سخن


خیال خال تو آسایش دلست، از آن
به داغ تازه مداوا کنند ریش کهن


بپای خم سر خود گر نمی نهی، شاهی
امید عیش مدار از جهان بی سر و بن
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,348
45,512
مدال‌ها
23
تا خط تو برطرف مه آورد شبیخون
از دیده روانست به هر نیم شبی خون


خطی است به خون گل سیراب نوشته
آن سبزه نو رسته بر آن عارض گلگون


سنگی که زدی بر سر ما بیجهتی نیست
لیلی به تکلف شکند کاسه مجنون


چندانکه زدم گریه بر این شعله جانسوز
ساکن نشد آتش ز درون، آب ز بیرون


شاهی، به هواداری آن نرگس پرخواب
بگذشت همه عمر به افسانه و افسون
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,348
45,512
مدال‌ها
23
بر طرف مهت غالیه خم بخم است این
یا بر ورق لاله ز سنبل رقم است این؟


گفتی که: فلان هم ز سگانست در این کوی
ای من سگ کوی تو، چه لطف و کرم است این


عمری به سر این مرحله پیمودم و آخر
از بادیه عشق تو اول قدم است این


بی چاشنی غم نبود شربت راحت
می نوش، که در کاسه دوران بهم است این


چون میکشی آخر سخنی زان دهن تنگ
کاین قافله را توشه راه عدم است این


شاهی که اسیرست بدان غمزه خونریز
خونش نتوان ریخت، که صید حرم است این
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,348
45,512
مدال‌ها
23
باده گلرنگست و ساقی یار و نوروزی چنین
دیده روشن کن بروی مجلس افروزی چنین


دوست با ما در مقام خشم و دنبالش رقیب
یار ما بد مهر و دنبالش بدآموزی چنین


آفتابی بود حسنت، سایه از ما برگفت
روزگاری شد که میترسیدم از روزی چنین


همچو نای مطربم، با ناله و دردی چنان
همچو شمع مجلسم، در گریه و سوزی چنین


سی*ن*ه مجروح شاهی و خدنگ ناز او
وان دل صد پاره را هم تیر دلدوزی چنین
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,348
45,512
مدال‌ها
23
ما حق شناس پیر مغانیم و دیر او
خالی نه ایم یک نفس از ذکر خیر او


می خور برغم دهر، که خون تو میخورند
کیوان دیر دور و مه زود سیر او


ساقی بیا که ملک سلیمان بباد رفت
خالی فضای دشت و در از وحش و طیر او


ک.س تهمت دویی ننهد آفتاب را
ای دل بدوز دیده غیرت ز غیر او


شاهی، ز پیر مکیده بستان پیاله ای
سرمست بگذر از در دیرینه دیر او
 
بالا پایین