جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار امیر شاهی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط MHP با نام امیر شاهی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 5,364 بازدید, 170 پاسخ و 5 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع امیر شاهی
نویسنده موضوع MHP
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط MHP
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,317
46,925
مدال‌ها
23
دل بهر تو در ملامت افتاد
وز عشق بدین علامت افتاد


گشتم به هوس ندیم عشقت
خود عاقبتم ندامت افتاد


ای دل، چو به قامتش فتادی
دیدار تو با قیامت افتاد


او تیغ جفا کشید، لیکن
بر جانب ما غرامت افتاد


گم گشت بکوی عشق، شاهی
زاهد به ره سلامت افتاد
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,317
46,925
مدال‌ها
23
تا دل ز کف اختیار ننهاد
پا بر سر کوی یار ننهاد


دور از تو چه داغ بود کایام
بر جان و دل فکار ننهاد


مرغی که وفای دهر دانست
دل بر گل نوبهار ننهاد


تا بسته زلف او نشد دل
سر بر خط روزگار ننهاد


در عشق تو زان فتاد شاهی
کاول قدم استوار ننهاد
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,317
46,925
مدال‌ها
23
باز آی، که دل بی تو سر خویش ندارد
بیمار تو از جان رمقی بیش ندارد


از داغ تو ذوقی نبرد عاشق بیدرد
مرهم چکند آنکه دل ریش ندارد؟


گر لطف تو ما را ننوازد چه توان کرد؟
سلطان چه عجب گر سر درویش ندارد؟


آن را که رسد ناوک دلدوز تو بر چشم
ناکس بود ار چشم دگر پیش ندارد


تا عشق تو در واقعه شد رهبر شاهی
فکر از خرد مصلحت اندیش ندارد
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,317
46,925
مدال‌ها
23
باز این سر بی سامان، سودای کسی دارد
باز این دل هرجایی، جایی هوسی دارد


از کنج غمش دیگر، در باغ مخوان دل را
کان مرغ که من دیدم، خو با قفسی دارد


هر ک.س بهوای دل، دارد به جهان چیزی
مائیم و دل ویران، آن نیز کسی دارد


شبها سگ کویش را، رحمی نبود بر من
خوش وقت اسیری کو، فریادرسی دارد


از کوی بتان شاهی، کم جو ره برگشتن
کاین بادیه همچون تو، آواره بسی دارد
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,317
46,925
مدال‌ها
23
هر کسی موسم گل گوشه باغی دارد
ساکن کوی تو از روضه فراغی دارد


من در این کوی خوشم، گر چه به جنت رضوان
مجلس خرم و آراسته باغی دارد


لاله بین چاک زده پیرهن خون آلود
مگر او نیز ز سودای تو داغی دارد


دل من در شب گیسوی تو ره گم کرده است
مگرش روی تو در پیش چراغی دارد


فکر سودای سر زلف تو دارد شاهی
ظاهر آنست که آشفته دماغی دارد
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,317
46,925
مدال‌ها
23
خدنگ او که بجان مژده هلاک برد
نوید عیش بدلهای دردناک برد


به خاکپای تو مردن، رقیب را هوس است
روا مدار که این آرزو بخاک برد


دلم بکوی تو دامن کشان رود، ترسم
که سوی خانه گریبان چاک چاک برد


بنامه شرح جدایی کجا تواند داد
کسی که نام تو با خود به ترس و باک برد؟


به ششدرغمت این نیم جان که شاهی راست
امید هست که آید فراق و پاک برد
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,317
46,925
مدال‌ها
23
خاک من باد از سر کوی تو گر بیرون برد
نیست روی آنکه این سودا ز سر بیرون برد


خلوتی خوش دارم امشب با خیال زلف او
گر نه باد صبح از این خلوت خبر بیرون برد


با خیالش گر شبی در کنج تنهایی روم
آب چشمم باز بردارد، ز در بیرون برد


هر زمان از آب چشمم شعله بیش است، ای طبیب
شربتی فرما، که این سوز از جگر بیرون برد


مجلس خاص است، اگر شاهی گرانی میکند
اهل صحبت نیست، گو تا درد سر بیرون برد
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,317
46,925
مدال‌ها
23
مرا عشقت از ره برون می‌برد
به کوی ملامت درون می‌برد


گر اینست زنجیر زلف، ای حکیم
ترا هم به قید جنون می‌برد


به تاراج دل چشم او بس نبود
لبش نیز خطی به خون می‌برد


گل از روی او هست در انفعال
ولیکن به خنده برون می‌برد


اگر شاهی از لعل او برد جان
از آن چشم خونریز چون می‌برد؟
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,317
46,925
مدال‌ها
23
دل زلف ترا گرفت، بد کرد
شبگیر بد از برای خود کرد


ایام بخون من کمین داشت
خاصه که غم تواش مدد کرد


ما را به جنون چه جای طعنه
پیش تو که دعوی خرد کرد؟


زد قرعه بنام هر کسی عشق
ما را به غم تو نامزد کرد


شاهی چو صبا دمی نیاسود
تا میل بتان سرو قد کرد
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,317
46,925
مدال‌ها
23
گرم عشقت عنان دل نگیرد
دلم کوی بلا منزل نگیرد


مرنج از بیخودی های دلم، زانک
ز دیوانه کسی بر دل نگیرد


اگر چشمت جفایی کرد، سهل است
کسی بر مسـ*ـت لایعقل نگیرد


نسازد عاشقی را خاک، ایام
که اول باغمت در گل نگیرد


توانم برد جان از بند زلفت
اگر چشم توام غافل نگیرد


دوانم اشک را هر دم بکویش
که دانم راه بر سائل نگیرد


بشرطی شد قتیل عشق، شاهی
که فردا دامن قاتل نگیرد
 
بالا پایین