جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار امیر شاهی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط MHP با نام امیر شاهی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 5,471 بازدید, 170 پاسخ و 5 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع امیر شاهی
نویسنده موضوع MHP
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط MHP
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,317
46,925
مدال‌ها
23
ای دوست، شبی به کوی ما باش
درد دل ریش را دوا باش


ایام وصال، خوش زمانی است
گو محنت هجر در قفا باش


دادم دل و جان به عذرخواهی
بر خاک درش، نگفت شاباش


ای زاهد شهر، ما و کویش
جنات نعیم گو ترا باش


شاهی، همه عمر می کشیدی
روزی دو سه نیز پارسا باش
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,317
46,925
مدال‌ها
23
در این گلشن چه سازد بلبل از زاری و فریادش
چو سوی عاشقان میلی ندارد سرو آزادش


خوش است این باغ رنگین، لیک نتوان دل در او بستن
که بوی آشنایی نیست در نسرین و شمشادش


چنین کان غمزه را تعلیم شوخی میدهد چشمت
بگو: آتش به عالم زن، که استاد است استادش


اگر مجنون به درد و داغ عشق افتاد یکچندی
ولی در عاشقی هرگز چنین کاری نیفتادش


گر آب چشم و آه آتشینی بود شاهی را
کنون خاک است و در کوی تو هر سو می برد بادش
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,317
46,925
مدال‌ها
23
دلم که چشم تو هر لحظه میزند تیرش
ز پای صبر در افتاد، دست میگیرش


بسی بلاست که تدبیر آن توان کردن
بلای غمزه تست آنکه نیست تدبیرش


کسی که زلف تو بیند بخواب در شب تار
علی الصباع پریشانیست تعبیرش


دلم ز عشق تو دیوانه شد، اشارت کن
به زلف خویش، که او در کشد به زنجیرش


روان برای تو شاهی فدا کند جان را
اگر ز گوشه غمزه تو میزنی تیرش
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,317
46,925
مدال‌ها
23
گل نو آمد و هر ک.س به عیش و عشرت خویش
من و عقوبت هجران و کنج محنت خویش


بلا و درد تو ما را نصیب شد، چکنم
نه عاقلست که راضی نشد به قسمت خویش


زمانی از سر این خسته پا کشیده مدار
که میبریم از این آستانه زحمت خویش


به داغ دوری اگر مبتلا شدیم، سزاست
چو روز وصل نگفتیم شکر نعمت خویش


قدم به کوی وفا مردوار نه، شاهی
که پیر عشق روان کرد با تو همت خویش
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,317
46,925
مدال‌ها
23
هرکس گرفته دامن سرو بلند خویش
مائیم و گوشه ای و دل دردمند خویش


زاهد به کوی عافیتم مینمود راه
روی تو دید، گشت پشیمان ز پند خویش


تا نیشکر شکسته نشد کام از او نیافت
در وی کسی رسد که بر آید ز بند خویش


در راه انتظار تو چشمم سفید شد
آخر غباری از ره سم سمند خویش


شاهی ز غلام تست، ز کوی خودش مران
خنجر مکش بر آهوی سر در کمند خویش
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,317
46,925
مدال‌ها
23
هر کسی پهلوی یاری به هوای دل خویش
ما گرفتار به داغ دل بیحاصل خویش


چند بینم سوی خوبان و دل از دست دهم
وقت آنست که دستی بنهم بر دل خویش


روزگاری سر من خاک درت منزل داشت
گر بود عمر، رسم باز به سر منزل خویش


کارم از زلف تو درهم شد و مشکل اینست
که گشادن نتوان پیش کسی مشکل خویش


دل ز اندیشه تو باز نیاید به جفا
تو و بیداد و من و آرزوی باطل خویش


دم آخر سوی ما بین، که شهیدان ترا
شرط باشد بحلی خواستن از قاتل خویش


شاهی، افتاده به خاک در او خوش میباش
سگ گوئی، که دهد جای تو در محفل خویش
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,317
46,925
مدال‌ها
23
هر که کوی تو ساخت مسکن خویش
خون خود میکند بگردن خویش


دانه خال پیش رخ بنمای
تا گل آتش زند به خرمن خویش


شمع، پروانه را بسوخت، ولیک
زود بریان شود به روغن خویش


تا گل از باد صبح بوی تو یافت
جامه ها پاره کرد بر تن خویش


گر دلم چاک دامن افتاده است
خوشم از چشم پاکدامن خویش


هست شاهی ز آستان تو دور
مرغ آواره از نشیمن خویش
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,317
46,925
مدال‌ها
23
پرده بگشا ز روی چون مه خویش
که بجانم ز بخت گمره خویش


میکشد سرو، پیش بالایت
شرمساری ز قد کوته خویش


مینوازم چو چنگ در بر خود
که فراموش میکنم ره خویش


واعظا، ما و ناله دف و نی
تو و گفتار ناموجه خویش


شاهی از بندگان تست، از او
وامگیر التفات گه گه خویش
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,317
46,925
مدال‌ها
23
کنون که موسم عیش است و باده گلرنگ
چو عندلیب غزلخوان به باغ کن آهنگ


زمان سرخوشی آمد، پیاله پر میدار
که لاله ساغر خالی همی زند بر سنگ


ز عشق گفتمت ای دل، که خون شوی آخر
به روزگار سخنهای من بر آرد رنگ


اگر بباغ روم بی تو، گوشه ای گیرم
چو غنچه سر بگریبان کشیده با دل تنگ


روان با خبران پایمال حادثه شد
هنوز غمزه خونریز یار بر سر جنگ


رفیق می نپذیرد نیاز من از عار
فرشته می ننویسد گناه من از ننگ


دو روزه مهلت باقی به عیش ده شاهی
چو عمر بی لب ساغر گذشت و گیسوی چنگ
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,317
46,925
مدال‌ها
23
من که چون شمع از غمت با سوز دل در خنده‌ام
نیست تدبیری به غیر از سوختن تا زنده‌ام


همچو مجمر، سی*ن*ه‌ای پرآتش و انفاس خوش
همچو ساغر، با دل پرخون و لب پرخنده‌ام


گر به شمشیر سیاست می‌نوازی، حاکمی
ور به تشریف غلامی می‌پذیری، بنده‌ام


در هوایت برگ عیشم همچو گل بر باد شد
وین زمان عمری است تا از خان و مان برکنده‌ام


تیغ تو سر در نمی‌آرد به خونم، لیک من
خویشتن را در میان کشتگان افکنده‌ام


یک شب از فریاد من خوابی به آسایش نکرد
روزها شد کز سگ کویش بدین شرمنده‌ام


گفته‌ای: شاهی نمی‌میرد چو شمع از تاب غم
من به سوز عشق بریانم، از آن تابنده‌ام
 
بالا پایین