جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار امیر شاهی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط MHP با نام امیر شاهی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 5,268 بازدید, 170 پاسخ و 5 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع امیر شاهی
نویسنده موضوع MHP
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط MHP
معاون اجرایی بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Dec
2,592
12,272
مدال‌ها
14
من از خاک درت رفتم، متاعم را به غارت ده
گرانی بردم از کویت، رقیبان را بشارت ده

مرا از سیل محنت خانه ویران گشت در کویت
زمانه گو اساس خصم را ساز عمارت ده

به یغما برد چشم کافرت ملک دل و دین‌ها
که گفت آن ترک تیرانداز را تعلیم غارت ده؟

به تعظیم وصالش چون نگشتی سرفراز، ای دل
به عجز و نامرادی روی در کنج حقارت ده

سر فریاد بلبل نیست آن گلبرگ رعنا را
چه سود این گفتگو شاهی، برو ترک عبارت
 
معاون اجرایی بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Dec
2,592
12,272
مدال‌ها
14
زهی عشقت آتش بجان در زده
خطت کار خلقی بهم بر زده

چه ما را به سنگ جفا میزنی
قدح با حریفان دیگر زده؟

رخت نانوشته خط سبز خویش
گل آتش در اوراق دفتر زده

چو من در خمار می لعل تو
سبو را نگر دست بر سر زده

گرو برده شاهی ز اقران به شعر
چو با اوستادان برابر زده
 
معاون اجرایی بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Dec
2,592
12,272
مدال‌ها
14
ای گل نو به سفر رفته و سالی مانده
ما ز اندوه میان تو خیالی مانده

دل مهجور من از مویه چو مویی گشته
تن رنجور من از ناله چو نالی مانده

بتمنای دهان تو همه عمر گذشت
وز تو ماراست همین فکر محالی مانده

لعلت از گوهر کانیست نشانی داده
رویت از نسخه مانیست مثالی مانده

رانده شاهی ز غمت اشک چو پروین هر دم
هر کجا از سم اسب تو هلالی مانده
 
معاون اجرایی بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Dec
2,592
12,272
مدال‌ها
14
ای دیده بسی فتنه ز بالای تو دیده
صد گونه بلا از سر زلف تو کشیده

تا اشک، غبار از ره او باز نشاند
بسیار دویده است و بگردش نرسیده

دیوانه شده عقل در آن دم که بشوخی
لعل تو فسون خوانده و خط تو دمیده

با اینهمه شیرینی و لطف است نی قند
پیشت ز تحیر سر انگشت گزیده

با سیل دو چشمم چه بود قصه طوفان؟
از دیده بسی فرق بود تا به شنیده

زانگونه که قندیل فروزند به محراب
دل سوخت در آن طاق دو ابروی خمیده

شاهی، هوست بود حدیثی ز دهانش
افسوس که رفتی ز جهان هیچ ندیده
 
معاون اجرایی بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Dec
2,592
12,272
مدال‌ها
14
ای بهر قتل ما زده بر ابروان گره
بگشا به خنده آن لب و از ابرو آن گره

سوسن که با دهان تو از غنچه لاف زد
از خجلتش فتاده نگر بر زبان گره

مشاطه را ز طره او دست کوته است
جعد بنفشه را نزند باغبان گره

چون گل زری که هست به می گر دهی بباد
به زانکه غنچه وار زنی بر میان گره

شبها چو چنگ ناله شاهی ز زلف اوست
زانش فتاده است به رگهای جان گره
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,389
47,031
مدال‌ها
23
تا بسته ای به سلسله مشکبو گره
جانهای بیدلانست به هر تار مو گره


عمری گذشت وان گره زلفم آرزوست
یارب مباد در دل ک.س آرزو گره


زان دم نمیزنم چو صراحی بخون دل
کز شوق، گریه میشودم در گلو گره


بستم خیال زلف کجت بر کنار چشم
جعد بنفشه راست بر اطراف جو گره


هر صبحدم که باد ز لعل تو دم زند
خون در درون غنچه شود تو بتو گره


در کار خویش صد گره از بخت دیده ام
تا دیده ام بر ابروی آن تندخو گره


شاهی ندوخت چاک دل از زلف نیکوان
کایام زد به رشته امید او گره
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,389
47,031
مدال‌ها
23
عید است و نوبهار و جهانرا جوانئی
هر مرغ را به وصل گلی شادمانئی


همچون هلال عید شدم زار و ناتوان
روزی ندیدم از مه خود مهربانئی


روزم به در دل گذرد، شب به سوز هجر
دور از سعادت تو عجب زندگانئی


خلقی به عید، خرم و از نوبهار، خوش
ما و فراق یاری و اندوه جانئی


شاهی به سوز عشق تو شد روشناس شهر
داغ سگان بود ز برای نشانئی
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,389
47,031
مدال‌ها
23
تا گشودی دو زلف عنبرسای
باد شد عود سوز و نافه گشای


جای ما کوی تست، جور مکن
که بدینها نمیرویم از جای


بتماشا چو سرو قامت یار
بر لب جوی شد قدح پیمای


بنگر در هوای آن لب لعل
گشته چشم پیاله خون پالای


نرگس مسـ*ـت را فکند از چشم
چمن از ساقیان بزم آرای


هر که را پیر عقل شد رهزن
قول مطرب نگشت راهنمای


سخن از زلف او مگو شاهی
تا نیفتد سراسر اندر پای
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,389
47,031
مدال‌ها
23
ی که با طرّه پرچین و شکست آمده‌ای
چشم بد دور، که آشفته و مسـ*ـت آمده‌ای


همچو گل رخت نیفکنده مکن عزم سفر
بنشین، چون بر ارباب نشست آمده‌ای


کرده‌ای نسبت بالاش به طوبی، هیهات
برو ای خواجه، که با همت پست آمده‌ای


دامن چون تو نگاری ز کف آسان ندهم
که به خونابه بسیار به دست آمده‌ای


شاهی از عمر ابد یافته‌ای بهره، که تو
کشته آن دو لب باده‌پرست آمده‌ای
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,389
47,031
مدال‌ها
23
ای شمع رخسار ترا، تابی به هر کاشانه‌ای
وی زآفتاب روی تو، گنجی به هر ویرانه‌ای


گر عاشقی در کوی تو باید، من تنها بسم
نشنودی آخر جان من، کز خانه‌ای دیوانه‌ای


خواهم متاع جان به کف، گرد سرت گردم شبی
ای طایر قدس آمده شمع ترا پروانه‌ای


تا دید آن خال سیه پهلوی زلفش مرغ دل
افتاد در دام بلا بیچاره بهر دانه‌ای


در گوش تو آه و فغان، بادی است از هر سو وزان
با چشم خواب‌آلود تو، افسون من افسانه‌ای


شاهی که می‌سوزد دلش، بیچاره آهی می‌کشد
دودی به روزن بر شود، هرجا که سوزد خانه‌ای
 
بالا پایین