- Sep
- 2,133
- 5,317
- مدالها
- 2
انشا تخیلی درباره آدم فضایی
مقدمه (زمینه سازی): شاید برای حرف زدن درباره فضا، بیشتر باید از قوه تخیلم استفاده کنم. اگر هم بخواهم درباره آدم فضاییها بگویم، باید بیشتر در خیالاتم فرو بروم.
البته من هم مانند بسیاری از آدمها تصور میکنم وجود آدمهای فضایی تنها به افسانهها برنمیگردد و تنها یک تخیل تو خالی نیست؛ چرا که هر تخیلی از یک واقعیت سرچشمه میگیرد
و واقعی بودن آدم فضایی هم با توجه به اطلاعات اندک ما از علم نجوم و جهان خارج از زمین قابل توجیه است. حتی مستندها و فیلمهایی نیز ساخته شدهاند که محوریت اصلی موضوع آنها درباره حقیقی بودن آدمهای فضایی است؛
بندهای بدنه (متن نوشته): من هم مانند بسیاری از بچههای دیگر در کودکی، خیال و رویای سفر به فضا و گشت و گذار بین ستارهها و سیارههای مختلف و البته رو به رو شدن با موجودات فضایی را در سر میپروراندم.
آرزوی فضانورد شدن به خاطر شگفت انگیز بودن و مهیج بودن این شغل و مواجه شدن با دنیای واقعی از جنس خیال و حتی معاشرت و دوستی با موجوداتی که در سیارههای دیگر زندگی میکردند، بارها و بارها در ذهنم نقش بسته بود.
تصور این که به واسطه دوستی با یک آدم فضایی یا گروهی از آنها و استفاده از دانش سرشار و هوش فرازمینی آنها، میتوانستم کارهای محیرالعقول انجام دهم و حتی ناجی سیاره خودم باشم و با این تواناییها زمین را به جای بهتری برای زندگی تبدیل کنم، بسیار شیرین و دلچسب بود.
خودم را در یک سفینه فضایی پیشرفته تصور میکردم؛ در حالی که لباسهای یک فضانورد حرفهای را پوشیده بودم و قرار بود با سرعتی فوق تصور به فضا پرتاب شوم.
در میان سیارهها و ستارهها و اجرام آسمانی دیگر حرکت کرده و تک تک آنها را با دقت بررسی کنم. سرانجام سیارهای را فتح کنم و سفینه را در آنجا فرود بیاورم؛
با ورود من به آن سیاره، موجوداتی که در آن زندگی میکنند با عجیبترین نگاهها از من استقبال کنند و بعد هم رئیس این دنیای عجیب و غریب من را به حضور بخواند و همه اهل این سیاره من را به عنوان دوست خودشان بپذیرند.
بعد از مدتی با شناخت من و سرزمینی که از آن میآیم، تنها قطرهای از دانش و امکانات خود را در اختیارم قرار دهند تا با آن بتوانم زمین را از اتفاقات بد حفظ کرده و آن را به زیباترین سیاره تبدیل کنم.
برای من خیال درباره فضا و آدم فضاییها یک رویای قابل لمس بود، یک رویای شیرین قابل لمس! گاهی هم با تصور اینکه در دل یک نیمه شب بارانی، سفینه فضایی عجیبی در نزدیکی خانه ما روی زمین فرود بیاید
و چراغهای نورانی و صدای عجیبش مرا از دنیای خواب بیرون بکشد و به سمت خود دعوت کند، در تفکری عمیق فرو میرفتم؛ این که با باز کردن درب خانه عجیبترین صحنه تمام عمرم را ببینم؛ یک آدم فضایی!
یک آدم فضایی کوچک با عجیبترین چهره ممکن که از قضا در این چهره مهربانی هم موج میزند. پس از آن باید متوجه شوم که سفینهاش خراب شده و به این سبب مجبور بوده در نزدیکترین سیاره فرود بیاید و این سیاره زمین است.
به او کمک کنم تا سفینه کوچکش را در گوشهای از حیاط خانه ما پنهان کند و بعد به او برای تعمیر سفینهاش کمک کنم و سرانجام او به من برای قدردانی هدیهای بدهد.
بند نتیجه (جمع بندی): با وجود این که تمام این اتفاقات تنها در عالم رویا به وقوع میپیوندند، اما همچنان عقیده دارم که انکار وجود آدمهای فضاییها درست نیست.
شاید این موجودات وجود داشته باشند و در دنیایی دیگر، دنیایی دور از زمین یک زندگی عجیب را سپری کنند. با اینکه تک تک این افکار رویاپردازی محض بوده، اما باید اقرار کنم سفر به فضا و مواجه شدن با آدمهای فضایی شیرینترین رویای من محسوب میشود.
مقدمه (زمینه سازی): شاید برای حرف زدن درباره فضا، بیشتر باید از قوه تخیلم استفاده کنم. اگر هم بخواهم درباره آدم فضاییها بگویم، باید بیشتر در خیالاتم فرو بروم.
البته من هم مانند بسیاری از آدمها تصور میکنم وجود آدمهای فضایی تنها به افسانهها برنمیگردد و تنها یک تخیل تو خالی نیست؛ چرا که هر تخیلی از یک واقعیت سرچشمه میگیرد
و واقعی بودن آدم فضایی هم با توجه به اطلاعات اندک ما از علم نجوم و جهان خارج از زمین قابل توجیه است. حتی مستندها و فیلمهایی نیز ساخته شدهاند که محوریت اصلی موضوع آنها درباره حقیقی بودن آدمهای فضایی است؛
بندهای بدنه (متن نوشته): من هم مانند بسیاری از بچههای دیگر در کودکی، خیال و رویای سفر به فضا و گشت و گذار بین ستارهها و سیارههای مختلف و البته رو به رو شدن با موجودات فضایی را در سر میپروراندم.
آرزوی فضانورد شدن به خاطر شگفت انگیز بودن و مهیج بودن این شغل و مواجه شدن با دنیای واقعی از جنس خیال و حتی معاشرت و دوستی با موجوداتی که در سیارههای دیگر زندگی میکردند، بارها و بارها در ذهنم نقش بسته بود.
تصور این که به واسطه دوستی با یک آدم فضایی یا گروهی از آنها و استفاده از دانش سرشار و هوش فرازمینی آنها، میتوانستم کارهای محیرالعقول انجام دهم و حتی ناجی سیاره خودم باشم و با این تواناییها زمین را به جای بهتری برای زندگی تبدیل کنم، بسیار شیرین و دلچسب بود.
خودم را در یک سفینه فضایی پیشرفته تصور میکردم؛ در حالی که لباسهای یک فضانورد حرفهای را پوشیده بودم و قرار بود با سرعتی فوق تصور به فضا پرتاب شوم.
در میان سیارهها و ستارهها و اجرام آسمانی دیگر حرکت کرده و تک تک آنها را با دقت بررسی کنم. سرانجام سیارهای را فتح کنم و سفینه را در آنجا فرود بیاورم؛
با ورود من به آن سیاره، موجوداتی که در آن زندگی میکنند با عجیبترین نگاهها از من استقبال کنند و بعد هم رئیس این دنیای عجیب و غریب من را به حضور بخواند و همه اهل این سیاره من را به عنوان دوست خودشان بپذیرند.
بعد از مدتی با شناخت من و سرزمینی که از آن میآیم، تنها قطرهای از دانش و امکانات خود را در اختیارم قرار دهند تا با آن بتوانم زمین را از اتفاقات بد حفظ کرده و آن را به زیباترین سیاره تبدیل کنم.
برای من خیال درباره فضا و آدم فضاییها یک رویای قابل لمس بود، یک رویای شیرین قابل لمس! گاهی هم با تصور اینکه در دل یک نیمه شب بارانی، سفینه فضایی عجیبی در نزدیکی خانه ما روی زمین فرود بیاید
و چراغهای نورانی و صدای عجیبش مرا از دنیای خواب بیرون بکشد و به سمت خود دعوت کند، در تفکری عمیق فرو میرفتم؛ این که با باز کردن درب خانه عجیبترین صحنه تمام عمرم را ببینم؛ یک آدم فضایی!
یک آدم فضایی کوچک با عجیبترین چهره ممکن که از قضا در این چهره مهربانی هم موج میزند. پس از آن باید متوجه شوم که سفینهاش خراب شده و به این سبب مجبور بوده در نزدیکترین سیاره فرود بیاید و این سیاره زمین است.
به او کمک کنم تا سفینه کوچکش را در گوشهای از حیاط خانه ما پنهان کند و بعد به او برای تعمیر سفینهاش کمک کنم و سرانجام او به من برای قدردانی هدیهای بدهد.
بند نتیجه (جمع بندی): با وجود این که تمام این اتفاقات تنها در عالم رویا به وقوع میپیوندند، اما همچنان عقیده دارم که انکار وجود آدمهای فضاییها درست نیست.
شاید این موجودات وجود داشته باشند و در دنیایی دیگر، دنیایی دور از زمین یک زندگی عجیب را سپری کنند. با اینکه تک تک این افکار رویاپردازی محض بوده، اما باید اقرار کنم سفر به فضا و مواجه شدن با آدمهای فضایی شیرینترین رویای من محسوب میشود.