جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

همگانی اَشعارِ دِل هایِ شِکَستهِ...

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مشاعره توسط mobina01 با نام اَشعارِ دِل هایِ شِکَستهِ... ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,029 بازدید, 28 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته مشاعره
نام موضوع اَشعارِ دِل هایِ شِکَستهِ...
نویسنده موضوع mobina01
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط amir mohamad
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
بگو آیا گل سرخ، عریان است؟
یا همین یک لباس را دارد؟
راست است که امیدها را باید
با شبنم آبیاری کرد؟
چرا درختان
شوکت ریشه‌های‌شان را پنهان می‌کنند؟
چه چیزی در جهان
از قطارِ ایستاده در باران غم‌انگیزتر است؟
چرا برگ‌ها وقتی احساس زردی می‌کنند
خودکشی می‌کنند؟
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
اگر به ناگهان تو نباشی
اگر به ناگهان تو زنده نباشی
من زندگی را ادامه خواهم داد
جرأت نمی‌کنم
جرأت نمی‌کنم بنویسم
اگر تو بمیری
من زندگی را ادامه خواهم داد
زیرا
جایی که انسان صدایی ندارد
صدای من آن‌جاست
وقتی سیاه‌پوستان را می‌زنند
نمی‌توانم مرده باشم
وقتی برادران‌ام را می‌زنند
باید با آن‌ها بروم
وقتی پیروزی
نه پیروزی من
بل‌که پیروزی بزرگ
می‌آید
هرچند گنگ
باید حرف بزنم
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
به خاطر تو،
در باغ‌هایی مملو از گل‌های شکفته شده
من از شمیم خوش بهاران زجر می‌کشم!
چهره‌ات را به یاد ندارم،
زمان زیادی‌ست که دیگر دستانت در خاطرم نیست؛
چگونه لبانت مرا نوازش می‌کردند؟!
به خاطر تو،
تندیس‌های سپید خوابیده در پارک‌ها را دوست دارم،
تندیس‌های سپیدی که نه صدای‌شان به گوش می‌رسد و نه چیزی را به نگاه می‌کشند.
صدایت را از یاد برده‌ام
صدای پر از شادی‌ات را؛
چشمانت را به خاطر ندارم.
همان‌گونه که گلی با عطرش هم‌آغوش می‌شود
با خاطرات مبهمی از تو در آمیخته‌ام.
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
وقتی از سفرهای زیادی بازگشتم،
سبز و معلق ماندم
میان خورشید و جغرافیا –
من دیدم که بال ها چگونه کار می‌کنند،
و عطرهای چگونه پراکنده می‌شوند
توسط تلگراف پرها ،
من از بالا مسیر را دیدم،
چشمه و کاشی سقف ها را،
ماهیگیران در تجارتشان ،
تمبان های حبابی;
من همه اینان را از آسمان سبزم دیدم.
الفبای بیشتری نداشتم
نسبت به پرستوها در مسیرشان ،
آب ناچیز و درخشان
از پرنده ای نحیف در آتش
که از گرده می‌رقصد
 

سایه مولوی

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
902
13,053
مدال‌ها
2
شد کوچه به کوچه جستجو عاشق او
شد با شب و گریه روبرو عاشق او
پایان حکایتم شنیدن دارد
من عاشق او بودم و او عاشق او
 

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,062
مدال‌ها
2
دیگر کسی به عشق نیندیشید
دیگر کسی به فتح نیندیشید
و هیچ ک.س
دیگر به هیچ چیز نیندیشید
در غار های تنهائی
بیهودگی به دنیا آمد

فروغ فرخزاد
 

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,062
مدال‌ها
2
دلتنگ تو ام جانا هر دم که روم جائی
با خود به سفر بردم یاد تو و تنهایی
 
بالا پایین