مشاعره اَشعار شهریار:)

[کیـانـا.T]

آمدی جانم به‌قربانت ولی حالا چرا؟
بی وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا؟

- شهریار

 

[کیـانـا.T]

هزار درد فرستادیم به جان لیکن
چو آمدی همه آن دردها دوا کردی

- شهریار

 

[کیـانـا.T]

شـرط هـواداریِ مـا شیدایی و شوریدگی‌ست
گـر یـار مـا خواهی شـدن شـوریـده و شـیـدا بـیـا

- شهریار

 

[کیـانـا.T]

چشمی که تماشاگر در حُسن تو باشد نیست
در عشق نمی‌گنجد این حُسن تماشایی ...

- شهریار

 

[کیـانـا.T]

خورشید‌روی من چون رخساره برفروزد
رخ برفروختن را خورشید رو ندارد

- شهریار

 

[کیـانـا.T]

چو بستی در به روی من به کوی صبر رو کردم
چو درمانم نبخشیدی به دردِ خویش خو کردم

چرا رو در تو آرم من که خود را گم کنم در تو
به خود باز آمدم نقش تو در خود جست‌وجو کردم

- شهریار

 

[کیـانـا.T]

تنها نه حسرتم غم هجران یار بود
از روزگار سفله دو چندان کشیده‌ام

- شهریار

 

[کیـانـا.T]

به وصل اگر نرهم شهریار از غم هجران
کجاست مرگ که ما را ز زندگی برهاند؟

- شهریار

 

[کیـانـا.T]

ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی
چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی

- شهریار

 

[TAVAAN]

امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی

- شهریار