جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته تکمیل شده ا● ژیار اثر تی‌ ناز ●

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کامل شده کاربران توسط لیلیت با نام ا● ژیار اثر تی‌ ناز ● ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,787 بازدید, 22 پاسخ و 23 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کامل شده کاربران
نام موضوع ا● ژیار اثر تی‌ ناز ●
نویسنده موضوع لیلیت
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط لیلیت
موضوع نویسنده

لیلیت

سطح
2
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ممتاز
May
506
6,934
مدال‌ها
3
ژیار! می‌دانم سال‌هایِ زیادی گذشته است؛ اما می‌خواهم این روزها به هیچ‌‌چیزِ بدی فکر نکنم. می‌خواهم این روز‌ها به این فکر کنم که فراقِ دیدنت دارد به پایان می‌رسد و چیزِ زیادی نمانده تا فاصله‌ها برداشته شود. اِنگار که از همان روزهای اول فاصله‌ای وجود نداشت. به این فکر کنم که اتفاق‌های خوب در راه است، آن‌قدری که «نیست» و «نمیاد» و «فراموشم کرده» در دایره لغاتم معنایی نداشته باشند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

لیلیت

سطح
2
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ممتاز
May
506
6,934
مدال‌ها
3
ژیارم، بهار می‌رسد و سفرهٔ عید در هر خانه‌ای کاشانه می‌شود؛ شکوفه‌ها غنچه می‌‌دهند و همگی اِنگار که خوشحال بنظر می‌رسند، اما من... من اِنگار خودم را در میانِ صدها هیاهویِ فریب گم کرده‌‌ام.
در پسِ پرده‌هایِ خیالی، منتظره گوشه چشمی از جانب تو پرسه‌زنان درِ حیاطمان را به امیدِ آمدنت می‌نگرم، اما تویی را نمی‌یابم. امسال هم اِنگار سالِ بلواست!
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

لیلیت

سطح
2
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ممتاز
May
506
6,934
مدال‌ها
3
ژیارم ماهِ دی که می‌رسد، شب‌هایش آدم ناخودآگاه، یادِ زمهریریِ زمستانِ نقره‌فام می‌اُفتد؛ یادِ خنده‌هایِ همراه با چایی‌هایی که با لذتِ دیدنِ محبوب، عمیق می‌شود.
این ماه همیشه برای من نقطهٔ آغازِ دلدادگی بود، نقطه‌ای که احساس کردم چیزی درونم را به تلاطم انداخته است و تلالوی این دلدادگی می‌توانست، زمستان را برای دیدنِ بهار خشنود کند.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

لیلیت

سطح
2
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ممتاز
May
506
6,934
مدال‌ها
3
ژیار جانم!
امشب هم همانندِ تمامِ شب‌هایِ دیگر کنارِ پنجره نشسته‌ام. باد آرام زیرِ شاخه‌هایِ درختان می‌رمَد. خاک‌ها با آوازِ باد از درونِ می‌خرامند و گل‌ها در عزایِ گلبرگ‌های چیده‌اشان، سکوت می‌کنند.
سکوتم چه بی‌ریا میانِ ابرها به اوج می‌رسد و اِنزوایِ عاشقانه‌ام... آسمانِ شب را برای برزنِ دلتنگی به ندبه، احضار می‌کند.
 
موضوع نویسنده

لیلیت

سطح
2
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ممتاز
May
506
6,934
مدال‌ها
3
«برای ژیار»
چند سال است که وجودم را به نوشته‌های خالی از تو گره زده‌ام. هاله‌هایِ حزن‌آلود در کوبشِ شن و بادها، طغیان می‌کنند. نفس‌هایم در بیراهه‌ای ایروژل و سهمگین به رنگِ خاکستری بدل می‌شوند.
جوری شده‌ام که در پیِ نشانیِ تو وجودِ سوخته‌ام را فراموش می‌کنم و در آخر امیدوارنه خاکستره نگاهم را به آواز آسمان می‌دهم.
 
موضوع نویسنده

لیلیت

سطح
2
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ممتاز
May
506
6,934
مدال‌ها
3
ژیار جان، خبره آمدنت را قاصدک‌ها آورده‌اند، نگاهِ روشن و اندامِ تکیده‌ات از راه دور می‌درخشد.
چشم‌هایم برایِ دیدنت بالِ پرواز در می‌آورند و نگاهم بر رویِ شانه‌هایِ خمیده‌ و نگاهِ محظوظت به رقص در می‌آورد.
هوهویِ باد، شکوفه‌های جوانه زده را آرام و خرامان به حرکت در می‌آورد و یقیناً که امروز روزی‌ست که ماه در پسِ پردهٔ آسمان، چشم‌هایِ روشنش را می‌بندد.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

لیلیت

سطح
2
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ممتاز
May
506
6,934
مدال‌ها
3
«برای ژیار»
پدر‌‌هایمان، الله اکبر‌ گویان خدا را سپاس می‌گویند و مادرهایمان، مادرانه اشکِ ذوق می‌ریزند‌. همگی انگار که خوشحال‌اند اما دل‌هایشان، حزن تراوش می‌کند؛ همه انگار که برای آمدنت، روی لب‌هایشان غنچه می‌نشیند اما صورت‌هایشان دردِ دل را صدا می‌زند.
از آسمان نغمه‌ای به گوشم می‌رسد، نگاهِ روشنِ شیشه‌ایِ خورشید نوید یک چیزی را می‌دهد! قلبِ تپنده‌ام را به چیزی دعوت می‌کند، انگار که می‌خواهد بعد از دو سال زندگی را جوری دیگر به من هدیه دهد.
 
موضوع نویسنده

لیلیت

سطح
2
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ممتاز
May
506
6,934
مدال‌ها
3
ژیار جان، آسمان در تنگنای عمیقِ شب گرفتار شد و ماه در خلوتِ شبانگاهش از نگاهِ درماندهٔ آسمان دل لرزاند و نوایِ عاشقانه‌اش را به گوشِ باد سپرد.
آمدی و محفلِ تاریکِ شبانگاهم را در حوالی غروبِ جمعه‌‌ از نظر گذراندی و با دلِ بیدلِ شیدایت افسونگری کردی.
جمادِ کاشانه‌ام را رنگ و رو دادی و نگاه تنگ‌‌دلت، باری دیگر بر پیکرهٔ جانِ خاموش شده‌ام نشست.
جانانِ من خوش آمدی.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

لیلیت

سطح
2
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ممتاز
May
506
6,934
مدال‌ها
3
ژیارم؟ اِنگار باد نیز با صدایِ منِ بی‌نشان از دلِ بی‌دلِ تو هم‌آوا شده‌ است.
خیال است یا سراب؟ آمده‌ای یا باز در حوالیِ نیمه شب دل با طنازی، سفرهٔ عاشقانه‌اش را در بیابانِ خاطره‌ها گسترانده است.
اگر خیال است اگر وهمِ آمدنت باز هوسِ نیرنگ در سر دارد، پس چرا خبره‌ آمدنت دست به دستِ در ازدحامِ نفس‌هایت غوغا به پا کرده‌ است؟ چرا سیرتِ دلفریبِ تو را زیادی نزدیک و چند درجه بالا‌تر از نگاهِ ماه می‌بینم؟!
 
موضوع نویسنده

لیلیت

سطح
2
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ممتاز
May
506
6,934
مدال‌ها
3
«برای ژیار»
تمامِ آرزویِ دل، رسیدن به معشوق است. بهار یا خزان فرقی ندارد، همین‌‌که معشوق در گرمیِ آغوشِ یار آرامشِ گم شده‌اش را طلب کند. همین‌که دوباره تکه گاه تهی از امنیتش را در وجودِ به تنگ آمده‌اش، حس کند. همین‌که باز زبان، غیرِارادی از عشق سخن بگوید. دوباره، راه هموار می‌شود. دل عاشقی می‌کند. زندگی جریان میابد و آرامش ساحل نشینِ دل‌‌های آدمی می‌شود.
 
بالا پایین