فایل شده بابا لنگ دراز عزیزم اثر YAGAMI

[اِمانو]

***
بابا لنگ‌ دراز عزیزم!
من تمام شهر را با نامه‌های تو در جیبم قدم زدم
برای پاکت‌ها قهوه سفارش دادم
دست در دست کاغذها خندیدم
موهایم را نوشته‌ها بافتند
جوهرها بر سر انگشتانم بوسه زدند
روزهای تعطیل خانه‌ی نبودن‌هایت میز تحریرم است... .

 

[اِمانو]

***
بابا لنگ دراز عزیزم!
اگر آسیب ببینی میمیرم... ستاره‌ی دنباله دار قول داد دردت را برایم بیاورد
اگر اشک بریزی خون گریه می‌کنم
اگر سردت شود یخ می‌زنم
تو نیمه‌ی پیدای منی... پنهانی غم‌خوارت می‌شوم.

 

[اِمانو]

***
بابا لنگ دراز عزیزم!
متأسفم ولی به نظر می‌آید کنترل چشم‌هایم را از دست داده‌ام، دائم تو را دنبال می‌کنند
متأسفم ولی به نظر می‌آید کنترل نفس‌هایم را از دست داده‌ام، وقتی نزدیک می‌آیی تندتر می‌شوند
متأسفم ولی به نظر می‌آید کنترل قلبم را از دست داده‌ام، دارد سقوط می‌کند
متأسفم ولی به نظر می‌آید... امشب عاشق شده‌ام.

 

[اِمانو]

***
بابا لنگ دراز عزیزم!
به این زن نگاه کن که چطور دلتنگی‌هایش را دم می‌کند
در فنجان غم می‌ریزد
و همراه با شیرینی‌های حسرت می‌خورد
به این زن نگاه کن که چطور کبود می‌شود
دلتنگی او را خفه کرده... .

 

[اِمانو]

***
بابا لنگ دراز عزیزم!
انکار می‌کنم
قطره‌هایی که از لای پلک‌های بسته‌ام سر خورده‌ان رو انکار می‌کنم
خشمگین می‌شوم
از خیسی روی گونه‌هایم خشمگین می‌شوم
التماس می‌کنم
برای بند آمدن اشک‌هایم التماس می‌کنم
خسته می‌شوم
از پاک کردنشان خسته می‌شوم
دروغ می‌گویم
راجع به بارانی که روی صورتم باریده دروغ
می‌گویم... .

 

[اِمانو]

***
بابا لنگ دراز عزیزم!
اگه تاریکی برگرده... دوباره میری؟!
همون‌طور که اون‌ها رفتن... همون‌طور که نور رفت... همون‌طور که تپش‌های قلبم رفت؟
اگه تاریکی برگرده... فقط من می‌مونم... و تاریکی؟
اگه تاریکی برگرده... سایه‌ها منو می‌بوسن؟ من می‌خوام هوای بازدم تو رو درون ریه‌هام جا بدم.
اگه طوفانی بشم... تو قایقی هستی که از من فرار می‌کنی؟
اگه تاریک بشم... .

 

[اِمانو]

***
بابا لنگ دراز عزیزم!
ولی بارون های پاییز... امان از پاییز و بارون هاش...
آسمونی که از صبح می‌گیره...
خاکی که نباریده عطر داره...
هوایی که بوی نم میده...
بارون‌های پاییز مهمون‌های خواسته‌ان...
مهمون‌هایی که براشون شیرینی پختم، نسکافه درست کردم، چترم رو آماده کردم...
انتظار همه چیز رو شیرین‌تر می‌کنه... من پشت پنجره به انتظار بارون‌های پاییز نشسته‌ام... .

 

[اِمانو]

***
بابا لنگ دراز عزیزم!
برای رئیس فرشته‌ها یک نامه نوشتم:
بال‌هایی که در این زندگی از روی کتف‌هایم چیدید و باقی‌اش رو در شانه‌هایم گذاشتید را پس نمی‌خواهم
آنها را تکه‌تکه کنید و بر تن پرنده‌ها جوش بزنید
ازشان قول بگیرید آنقدر پرواز کنند که شانه‌های بدون بالم تیر بکشند
قول بگیرید به اندازه‌ی زمین گیر بودنم در آسمان زندگی کنند... .

 

[اِمانو]

***
بابا لنگ دراز عزیزم!
یه نقاشی کشیدم
از خودم... در آغوش خودم
یه نقاشی کشیدم برای خودم
از دلتنگی ای که برای "من" وجود داره
یه نقاشی کشیدم از خودم‌هایی که نمی‌خندن
یه نقاشی کشیدم از خودم... در حال گوش کردن به صدای قلب خودم
یه نقاشی سیاه سفید کشیدم با عطر گل‌های رنگ پریده‌ای که خودم خشک کردم... .

 

[اِمانو]

***
بابا لنگ دراز عزیزم!
بارون می‌بارید
عابرها زیر چتر پناه می‌گرفتند
مسافرها درون تاکسی قایم می‌شدند
مغازه‌دارها در رو می‌بستند
بارونی که واسه مردم می‌بارید ناراحت شد
از فرداش... بارون واسه برج ساعت بارید... واسه چراغ‌های کنار خیابون بارید... واسه سنگ‌فرش زمین بارید... بارون دیگه هیچ‌وقت برای مردم نبارید... .