جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

مطالب طنز بالا خونه ابولهول

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مطالب طنز توسط MOHAMAD با نام بالا خونه ابولهول ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 6,793 بازدید, 243 پاسخ و 6 بار واکنش داشته است
نام دسته مطالب طنز
نام موضوع بالا خونه ابولهول
نویسنده موضوع MOHAMAD
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط MOHAMAD
موضوع نویسنده

MOHAMAD

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
329
758
مدال‌ها
1
خانومی تعریف میکرد:
من و همسرم با هم بگو مگو کردیم؛
از دست شوهرم ناراحت شدم و با سرعت از اتاق خارج شدم.
لباسم رو از پشت گرفت و مانع خروجم شد.
در حالیکه من به شدت ناراحت بودم گفتم:
ولم کن...
بخدا نمیخوام حرفاتو گوش بدم؛
سعی نکن منو راضی کنی بمونم؛
من خیلی از دستت ناراحتم..
نمیخوام حتی صداتو بشنوم حتی یک کلمه، پس خواهش میکنم ولم کن...
وقتی سرم رو به عقب برگردوندم دیدم پیراهنم به دستگیره درب گیر کرده و شوهرم سر جای خودش نشسته و از خنده روده بر شده..!
خدا هیچکسو اینجوری ضایع نکنه!
 
موضوع نویسنده

MOHAMAD

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
329
758
مدال‌ها
1
یه بارم بچگیام سر ظهر شلوغ نکردم رفتم آروم تو بغل مامانم دراز کشیدم با تعجب نگام کرد دست کشید توی موهام گفت چه دختر خوبی شدی


فقط حیف که خندیدم مامانم دید نیم کیلو قند توی دهنمه

دیگه بقیشو یادم نمیاد همه جا تاریک شد
 
موضوع نویسنده

MOHAMAD

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
329
758
مدال‌ها
1
دیشب پلیس جلوی ماشینمو گرفت
به پلیس خیلی جدی گفتم:
میدونی من کیم؟
گفت: کی هستی؟
گفتم: یعنی واقعا نمی دونی؟
رنگش زرد شد؛ گفت: نه،کی هستی مگه؟




گفتم:
من یه پرندم، آرزو دارم، تو یارم باشی…!
جریمم نکرد!
اشک تو چشاش جمع شد،‌فقط‌ گفت‌ قرصاتو‌ سروقت‌ بخور
 
موضوع نویسنده

MOHAMAD

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
329
758
مدال‌ها
1
یبارم پلیس راه نگهمون داشت ماموره گفت به علت مصرف مشروبات الکلی ماشین باید بره پارکینگ
گفتم جناب ما ورزشکاریم خدایی
گفت اخه داری رقص گردن میری
گفتم ورزش میکنم
گفت همزمان داری بشکنم میزنی
گفتم ورزشه خب
گفت با اینا کنار میام مشکل من دوستته که از گردن من آویزون شده و شاباش میخواد..
 
موضوع نویسنده

MOHAMAD

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
329
758
مدال‌ها
1
ديروز ديدم يه پسر بچه قدش به زنگ ايفون نميرسه هي داره خودشو ميکشونه بالا،
منم مثل يه رابين هود رفتم،گفتم:
ميخواي برات زنگ بزنم؟!

اونم سرشو تکون داد و گفت اوهوم…..
منم براي اينکه سريعتر در رو براش باز کنن دو سه بار زنگ زدم ،
بعدش با لبخند بهش گفتم: خوب ديگه چيکار کنم برات کوچولو ؟؟

گفت هيچي ديگه فرار کن تا صاحبخونه نيومده…!!
تو از اون ور برو من از اين ور...!!!
بچه نيستن بخدا گرازن…
با اين هيکلم يه ربع مثله اسب يورتمه ميرفتم.
 
موضوع نویسنده

MOHAMAD

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
329
758
مدال‌ها
1
استادمون اومد ‏گفت از حادثه ای لبریزم، من پر از فریادم، در درونم غوغاست

‏گفتم این حال تو را میفهمم، دستشویی آنجاست!


نمیدونم چرا انداختم بیرون
 
موضوع نویسنده

MOHAMAD

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
329
758
مدال‌ها
1
به خانمم گفتم:با این لباس سفید چقدر شبیه فرشته شدی☺️

گفت: فرشته کیه؟
بیشورِ زشت، میدونستم زیر سرت بلند شده ...


الان یک هفته است دارم التماس میکنم برگرده میگه نه ، برو با همون فرشته جونت زندگی کن
 
موضوع نویسنده

MOHAMAD

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
329
758
مدال‌ها
1
یه دورانی تفریحم این بود هر موقع امتحان داشتیم از بغل دستیم میخواستم ماشین حسابشو بهم قرض بده که طرف استرس برش داره که کدوم سوال ماشین حساب میخواد
فقط سری اخر که برای امتحان دین و زندگی درخواست کردم یارو تشنج کرد دیگه گذاشتم کنار
 
موضوع نویسنده

MOHAMAD

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
329
758
مدال‌ها
1
فاصله گذاری تو‌ ایران، این جوریه که رو صندلی های فرودگاه یکی در میون برچسب زدن برای نشستن، بعد تو اتوبوسی که مسافرها رو می بره پای هواپیما ۶۰ نفر رو با هم سوار می کنن.
 
موضوع نویسنده

MOHAMAD

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
329
758
مدال‌ها
1
الان زنتون از دست گرما ناله میکنه
ولی اگه دو ملیون بهش بدید که بره خرید
نه تنها هوا خوبه بلکه آفتاب ویتامین D داره و برای بدنش لازمه
 
بالا پایین