- Apr
- 974
- 7,918
- مدالها
- 3
تو اتوبان بابایی بودم بابام پیام داد کجایی؟
گفتم بابایی
گفت جان؟ 🥺😂
گفتم بابایی
گفت جان؟ 🥺😂
با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!این دیگ چی بودد بیمزههه😐😐😐بابام اومده تو اتاقم و میگه : پسرم ؟
میگم بله بابا ؟
میگه : تا حالا گفتم چقدر دوستت دارم ؟
با تعجب گفتم نه والا
گفت : لابد ندارم دیگه
و قهقهه زنان از اتاق رفت بیرون 😕🤣
خداروشکر واس من فلا پیدا نشده😂مشاهده فایلپیوست 153675
شوهراتونو تو خونه تنها نزارید😂😐
البتههه به پسرای عاقا بر نخوره بخدا این مال بیترادب هاسمشاهده فایلپیوست 153686
خوابگاه پسرا: 😂
ما که پول نداشتیم دماغمان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک