- Jun
- 12,793
- 40,202
- مدالها
- 25
لرزید و در خیال خود بار دیگر آن شهر غم انگیز را مجسم کرد: با خط باراندازهایش که تا دوردست چون شعله ای کورهوار گسترش می یافت، خندق عمیق رودخانه با آب های نقره فامش که توده های عظیم سیاه رنگ، مانع جریان یافتنش می شدند، چراغ هایی که به نهنگ هایی بی جان می ماندند، و انبوه چرثقیل هایی که بازوهای دارمانند خود را از همه سو دراز کرده بودند. با یادآوری این ها، رنگ از گونه هایش پرید. آیا این بود خوشامدگویی پاریس؟ از کتاب «شاهکار»