همگانی بزرگ‌ترین سوتی که دادین...

[ℳ𝒶𝓈ℴ𝓊𝓂ℯℎ]

بزرگ‌ترین سوتی که تو عمرتون دادین چی بود؟
بگین تا دور هم شاد بشیم😂😁

 

[ℳ𝒶𝓈ℴ𝓊𝓂ℯℎ]

وقتی کلاس هشتم بودم اولین باری بود که معلم آقا داشتم، حین درس ۳ بار اشتباهی گفتم خانم اجازه🫣😂😂😂

 

[-پریزاد-]

سوتی«یک»
همین اشتباهات تایپی خودش یه عالم دنیای سوتی هست به خدا :/
مثلاً یه بار واسه دبیر قرآن پیام دادم
پیام ها؛ «سلام خسته باشید» «سوال نداشتم مزاحمتون شدم»
و بديش این بود که پیامک ارسال کرده بودم و امکان ویرایش نداشت
در ادامه باشید با سوتی ها بعد.‌ ‌

 

[ARMINA]

بکشین کنار سلطان سوتی وارد میشود😎😂💪

یسری تو گروه کلاسیمون، همه تشکر کردن از استاد که نمره خوب و پاسی داده بهمون
منم جو گیر 😂اومدم بنویسم استاد بوس به گونتون... حالا کیبورد من حرف "گ" ک" کنار هم هست
بجای گ، ک نوشتم😂😂😂
(استادم مرد بود😂
من برم افق محو شم😂

 

[shirin_s]

خب بذارید بزرگ ترینش رو نگم. یه کوشولوش رو میگم.
یه بار تو اتاق با دوستان مشغول بحث و گفتگو بودیم.
یکی در زد.
ما هم که منتظر مربی بودیم و انتظار فرد دیگه ای رو نداشتیم؛ اینجانب در حرکتی عجیب با صدایی بچگونه و نازک لوس گفتم کسی خونه نیست👈👉
و پشت در مربی نبود. پسرهای بسیج اومده بودن برای درست کردن بخاری🥺
اون ها که با شنیدن این حرف با اون لحن؛ بندگان خدا متحیر در افق محو شدن و رفتن که رفتن.
از شانس مامانمم پشت در بوده و دیده🤝🏻😂
وقتی رفتم بیرون با تاسف خاصی نگاهم می‌کرد و گفت خودم دیدم نمیخاد چیزی بگی🥺😂👈👉

 

[ℳ𝒶𝓈ℴ𝓊𝓂ℯℎ]

بکشین کنار سلطان سوتی وارد میشود😎😂💪

یسری تو گروه کلاسیمون، همه تشکر کردن از استاد که نمره خوب و پاسی داده بهمون
منم جو گیر 😂اومدم بنویسم استاد بوس به گونتون... حالا کیبورد من حرف "گ" ک" کنار هم هست
بجای گ، ک نوشتم😂😂😂
(استادم مرد بود😂
من برم افق محو شم😂

وای خاک به سرم🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

 

[Roshana]

یه بار تو کلاس خوابیدم دبستان بودم معلم اومد بالا سرم بیدارم کنه گفتم مادرجون ولم کن

 

[ایران.بانو]

سوتی لفظی دارم عملیم دارم

لفظی مثلا گاهی اون کلمه ای تو ذهنمه رو نمی تونم درست بگم ...همشم تقصیر دوتا مارمولک‌ها که منو به حرف میگیرن ..بحث سر مهاجرت و اینا بود ..می خواستم بگم شما هیچ جا نمی تونین برین...مغزها فرار میکنن شما با سر میرین تو مغز🙄😶😶‍🌫️

عملیم یه مورد.. سر کلاس بودم معلم نیومده بود ریاضی داشتیم نشسته بودم رو صندلی معلم خودمو تاب میدادم ( دوتا پایه جلویی صندلی میاد بالا) بعد نماینده سر میز بود می‌گفت نکن میفتی ..نکن ...منم میگفتم نمیفتم ..نمیفتم بعد صندلی رو بیشتر عقب جلو میکردم یه دفعه معلم ریاضی اومد من هول شدم پرت شدم پایین...معلممونم ترسید می‌گفت زهرا خوبی ..منم با سری افکنده بدون نگاه به چشمان خندان رفتم سر میزم🥲🥲🥲
والا سوتیم زیاد دادم ولی خب الان یادم نمیومد بگم

 

[Miss.Ghazal]

یه بار رفته بودم خونه مامان بزرگم
به عزیزجونم گفتم آقا جون 😐

 

[Miss.Ghazal]

یه بار یک زنه‌ای همسایمون بود
بهش می‌گفتن خانم یوسف
من قاطی کردم یه هو گفتم خانم حسن یوسف چطوره؟😐
بعد گفتم لابد اسم شوهرش حسن بوده فامیلش یوسف😐😐😐

اون روز نخوابیده بودم
کلا رد داده بودم 😐😐😐😐😐
من دیگر عرضی ندارم 😐😐😐