جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار بهترین اشعار ابوالقاسم فردوسی | حکیمانه، حماسی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط MHP با نام بهترین اشعار ابوالقاسم فردوسی | حکیمانه، حماسی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,273 بازدید, 58 پاسخ و 4 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع بهترین اشعار ابوالقاسم فردوسی | حکیمانه، حماسی
نویسنده موضوع MHP
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01

Lord

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر محروم شده
Jul
1,140
3,267
مدال‌ها
1
دانی که ایران نشست منست
جهان سر به سر زیر دست منست

هنر نزد ایرانیان است و بــس
ندادند شـیر ژیان را بکس

همه یکدلانند یـزدان شناس
بـه نیکـی ندارنـد از بـد هـراس

دریغ است ایـران که ویـران شود
کنام پلنگان و شیران شـود

چـو ایـران نباشد تن من مـباد
در این بوم و بر زنده یک تن مباد

همـه روی یکسر بجـنگ آوریـم
جــهان بر بـداندیـش تنـگ آوریم

همه سربسر تن به کشتن دهیم
بـه از آنکه کشـور به دشمن دهیم

چنین گفت موبد که مرد بنام
بـه از زنـده دشمـن بر او شاد کام

اگر کُشــت خواهــد تو را روزگــار
چــه نیکــو تر از مـرگ در کـــار زار
 

Lord

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر محروم شده
Jul
1,140
3,267
مدال‌ها
1
چو زین بگذری مردم آمد پدید
شد این بندها را سراسر کلید

سرش راست بر شد چو سرو بلند
به گفتار خوب و خرد کاربند

پذیرنده هوش و رای و خرد
مر او را دد و دام فرمان برد

ز راه خرد بنگری اندکی
که مردم به معنی چه باشد یکی

مگر مردمی خیره خوانی همی
جز این را نشانی ندانی همی

ترا از دو گیتی برآورده‌اند
به چندین میانجی بپرورده‌اند

نخستین فطرت پسین شمار
تویی خویشتن را به بازی مدار

شنیدم ز دانا دگرگونه زین
چه دانیم راز جهان آفرین

نگه کن سرانجام خود را ببین
چو کاری بیابی ازین به گزین

به رنج اندر آری تنت را رواست
که خود رنج بردن به دانش سزاست

چو خواهی که یابی ز هر بد رها
سر اندر نیاری به دام بلا

نگه کن بدین گنبد تیزگرد
که درمان ازویست و زویست درد

نه گشت زمانه بفرسایدش
نه آن رنج و تیمار بگزایدش

نه از جنبش آرام گیرد همی
نه چون ما تباهی پذیرد همی

ازو دان فزونی ازو هم شمار
بد و نیک نزدیک او آشکار
 

Lord

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر محروم شده
Jul
1,140
3,267
مدال‌ها
1
از آن پس که بسیار بردیم رنج
به رنج اندرون گرد کردیم گنج

شما را همان رنج پیشست و ناز
زمانی نشیب و زمانی فراز

چنین است کردار گردان سپهر
گهی درد پیش آرَدَت ، گاه مهر

گهی بخت گردد چو اسپی شموس
به نُعم اندرون زُفتی آردت و بؤس

بدان ای پسر کاین سرای فریب
ندارد ترا شادمان بی‌نهیب

نگهدار تن باش و آن خرد
چو خواهی که روزت به بد نگذرد

بدان کوش تا دور باشی ز خشم
به مردی به خواب از گنهکار چشم

چو خشم آوری هم پشیمان شوی
به پوزش نگهبان درمان شوی

به فردا ممان کار امروز را
بر تخت منشان بدآموز را

مجوی از دل عامیان راستی
که از جست‌ و جو آیدت کاستی

وزیشان ترا گر بد آید خبر
تو مشنو ز بدگوی و انده مخور

نه خسروپرست و نه یزدان‌پرست
اگر پای گیری سر آید به دست

بترس از بد مردم بدنهان
که بر بدنهان تنگ گردد جهان

سخن هیچ مگشای با رازدار
که او را بود نیز انباز و یار

سخن بشنو و بهترین یادگیر
نگر تا کدام آیدت دلپذیر

سخن پیش فرهنگیان سخته گوی
گه می نوازنده و تازه‌روی

مکن خوار خواهنده درویش را
بر تخت منشان بداندیش را

هرانکس که پوزش کند بر گناه
تو بپذیر و کین گذشته مخواه

همه داده ده باش و پروردگار
خنک مرد بخشنده و بردبار

چو دشمن بترسد شود چاپلوس
تو لشکر بیارای و بربند کوس

به جنگ آنگهی شو که دشمن ز جنگ
بپرهیزد و سست گردد به ننگ

وگر آشتی جوید و راستی
نبینی به دلش اندرون کاستی

ازو باژ بستان و کینه مجوی
چنین دار نزدیک او آب‌روی

چو بخشنده باشی گرامی شوی
ز دانایی و داد نامی شوی

تو پند پدر همچنین یاددار
به نیکی گرای و بدی باد دار

همی خواهم از کردگار جهان
شناسندهٔ آشکار و نهان

که باشد ز هر بد نگهدارتان
همه نیک نامی بود یارتان

ز یزدان و از ما بر آن ک.س درود
که تارش خرد باشد و داد پود

نیارد شکست اندرین عهد من
نکوشد که حنظل کند شهد من

بیا تا همه دست نیکی بریم
جهان جهان را به بد نسپرسم
 

Lord

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر محروم شده
Jul
1,140
3,267
مدال‌ها
1
گر ایوان ما سر به کیوان برست
ازان بهرهٔ ما یکی چادرست

چو پوشند بر روی ما خون و خاک
همه جای بیمست و تیمار و باک

بیابان و آن مرد با تیز داس
کجا خشک و تر زو دل اندر هراس

تر و خشک یکسان همی بدرود
وگر لابه سازی سخن نشنود

دروگر زمانست و ما چون گیا
همانش نبیره همانش نیا

به پیر و جوان یک به یک ننگرد
شکاری که پیش آیدش بشکرد

جهان را چنینست ساز و نهاد
که جز مرگ را ک.س ز مادر نزاد

ازین در درآید بدان بگذرد
زمانه برو دم همی بشمرد

چو زال این سخنها بکرد آشکار
ازو شادمان شد دل شهریار

ز مادر همه مرگ را زاده‌ایم
برینیم و گردن ورا داده‌ایم
 

Lord

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر محروم شده
Jul
1,140
3,267
مدال‌ها
1
چو شاه اندر آمد چنان جای دید
پرستنده هر جای برپای دید

چنین گفت کای دادگر یک خدای
به خوبی توی بنده را رهنمای

مبادا جز از داد آیین من
مباد آز و گردنکشی دین من

همه کار و کردار من داد باد
دل زیردستان به ما شاد باد

گر افزون شود دانش و داد من
پس از مرگ روشن بود یاد من

همه زیردستان چو گوهرفروش
بمانند با نالهٔ چنگ و نوش
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,312
45,322
مدال‌ها
23
حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی (زادهٔ ۳۲۹ ه‍.ق، ۳۱۹ ه‍.خ - درگذشتهٔ پیش از ۴۱۱ ه‍.ق، ۳۹۷ ه‍.خ در توس خراسان)، سخن‌سرای نامی ایران و سرایندهٔ شاهنامه حماسهٔ ملی ایرانیان. او را بزرگ‌ترین سرایندهٔ پارسی‌گو دانسته‌اند. نام و آوازه فردوسی در همه جای جهان شناخته و ستوده شده است. شاهنامهٔ فردوسی به بسیاری از زبان‌های زنده جهان برگردانده شده است. در ایران روز ۲۵ اردیبهشت به نام روز بزرگداشت فردوسی نامگذاری شده است.


شاهنامه و هجونامه(منتسب)+فایل صوتی هر بخش "کامل" در اختیار شما قرار می‌گیرد.
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,312
45,322
مدال‌ها
23
شاهنامه

20201217225404338.png
آغاز کتاب:
به نام خداوند جان و خرد
کز این برتر اندیشه بر نگذرد


خداوند نام و خداوند جای
خداوند روزی ده رهنمای


خداوند کیوان و گردان سپهر
فروزندهٔ ماه و ناهید و مهر


ز نام و نشان و گمان برتر است
نگارندهٔ بر شده پیکر است


به بینندگان آفریننده را
نبینی مرنجان دو بیننده را


نیابد بدو نیز اندیشه راه
که او برتر از نام و از جایگاه


سخن هر چه زین گوهران بگذرد
نیابد بدو راه جان و خرد


خرد گر سخن برگزیند همی
همان را گزیند که بیند همی


ستودن نداند ک.س او را چو هست
میان بندگی را ببایدت بست


خرد را و جان را همی سنجد اوی
در اندیشهٔ سخته کی گنجد اوی


بدین رای و جان و زبان
ستود آفریننده را کی توان


به هستیش باید که خستو شوی
ز گفتار بی‌کار یک‌سو شوی


پرستنده باشی و جوینده راه
به ژرفی به فرمانش کردن نگاه


توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود


از این پرده برتر سخن‌گاه نیست
ز هستی مر اندیشه را راه نیست

s2.png


به خوانش فرید حامد

به خوانش زهرا بهمنی​
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Feb
894
3,486
مدال‌ها
5
توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود



ز دانش اولین به یزدان گرای
کجا هست و باشد همیشه به جای



به دانش ز یزدان شناسد سپاس
خنک مرد دانا و یزدان شناس



دگر آن که دارد ز یزدان سپاس
بود دانشی مرد نیکی شناس



به دانش فزای و به یزدان گرای
که او باد جان ترا رهنمای



بپرسیدم از مرد نیکو سخن
کسی کو بسال و خرد بد کهن



که از ما به یزدان که نزدیکتر
که را نزد او راه باریکتر



چنین داد پاسخ که دانش گزین
چو خواهی ز پروردگار آفرین



به گیتی به از مردمی کار نیست
بدین با تو دانش به پیکار نیست



سر راستی دانش ایزیدیست
چو دانستیش زو نترسی ؛ بدیست
 
آخرین ویرایش:
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Feb
894
3,486
مدال‌ها
5
ندانی که ایران نشست منست
جهان سر به سر زیر دست منست

هنر نزد ایرانیان است و بس
ندادند شیر ژیان را بکس

همه ی یک دلانند یزدان شناس
به نیکی ندارند از بد هراس

چنین گفت موبد که مرد بنام
به از زنده دشمن بر او شاد کام

اگر کشت خواهد تو را روزگار
چه نیکو تر از مرگ در کار زار

همه ی روی یکسر بجنگ آوریم
جهان بر بد اندیش تنگ آوریم
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Feb
894
3,486
مدال‌ها
5
چو ایران مباشد تن من مباد
بدین بوم و بر زنده یک تن مباد

اگر سر به سر تن به کشتن دهیم
ازآن به که کشور به دشمن دهیم
 
بالا پایین