همگانی [بگو تا بگوییم]

[Heydarْ]

جان عمو​

 

[Heydarْ]

فرمودید پدر و مادر دارید؟ چطور به شما گیر ندادند که میایید اینجا؟​

 

[Heydarْ]

خیالم راحت شد.
@Extreme با شماعه محرض.​

 

[Heydarْ]

داداش شما اصلا خودت را ناراحت نکن، من تا فردا برات یک زن پیدا می‌کنم. آ قربونش​

 

[Heydarْ]

نه هیچوقت این حرف را نزن. دختر بودن برای شما جایز نیست.​

 

[Heydarْ]

می‌توانم به تو حق بدهم. برای خیلی ها پیش آمده و از آن جهت که درد هرکس برای خودش بزرگ است، قرار نیست تو را ضعیف بدانم.
مرگ آسان است و زندگی سخت، دیر یا زود دارد اما یک عاقبت مشترک است. پیشنهاد می‌کنم تو به دیدارش نروی تا که او خود بیاید.​

 

[Heydarْ]

باعث تاسف است داشتن چنین هم‌وطنان بی‌سوادی. انتظار نداشتم آذربایجان میانی را جا بیندازد.​