جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

مشاعره بیایید حرف دلمان را با مشاعره بیان کنیم

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مشاعره توسط اولدوز با نام بیایید حرف دلمان را با مشاعره بیان کنیم ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 7,176 بازدید, 254 پاسخ و 6 بار واکنش داشته است
نام دسته مشاعره
نام موضوع بیایید حرف دلمان را با مشاعره بیان کنیم
نویسنده موضوع اولدوز
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط amir mohamad

آراد

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
666
8,024
مدال‌ها
2
زمانه یک سر سوزن اگر که غیرت داشت
تو سهم من شده بودی و عشق حرمت داشت

همیشه بی تو جهان لحظه لحظه اش غم بود
اگرچه‌ ازتو چه پنهان غم تو لذت داشت
 

الماس

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
42
118
مدال‌ها
2
یکبار عاشق میشوی
بر عشق لایق میشوی

همتا و همرنگِ گلِ
سرخِ شقایق میشوی

بر موج خیز موی او
ای دل چو قایق میشوی

محو نگاه چشم او
از خلق فارغ میشوی

در کوچه ی دلدادگی
بی باک و سِرتق میشوی

نامش که آید بر لبت
اروندِ هق هق میشوی

یکبار شاعر میشوی
ای گنگ ناطق میشوی

در انتظارِ دیدنش
جذب دقایق میشوی

گفتم بدانی قلب من
یکبار عاشق میشوی!
 

آراد

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
666
8,024
مدال‌ها
2
به رود جمع روم یا سرود ساری خویش
به شور جامعه یا گور اختیاری خویش

نگاه نسیه‌گریزم گواه نقد من است
که باز دل بسپارم به سوگواری خویش

دوباره معبر صعب‌العبور گفت‌و‌شنود
مرا کشانده به ترجیح هم‌جواری خویش

در این زمانه که جمع‌اند سارقان روان
سزاست بست نشستن به پاسداری خویش

رواست سنگری از کیسه‌های خاطره ساخت
بجاست غرق‌شدن در خیال جاری خویش

میان کشمکش لحظه‌های لایق مرگ
بگیر دامن دنیای استعاری خویش

نه فکر روزنه دارد به سر نه میل سفر
پرنده‌ای که شود جلد بی‌قراری خویش
 

الماس

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
42
118
مدال‌ها
2
‌لکنت شعر و پریشانی و جنجال دلم
چه بگویم که کمی خوب شود حال دلم؟

کاش می‌شد که شما نیز خبردار شوید
لحظه‌ای از من و از دردِ کهن‌سال دلم

از سرم آب گذشته است مهم نیست اگر
غم دنیای شما نیز شود مالِ دلم

عاشق ِ نان و زمین نیستم این را حتماً
بنویسید به دفترچه‌ی اعمال دلم

آه! یک عالمه حرف است که باید بزنم
ولی انگار زبانم شده پامال دلم

مردم شهر! خدا حافظ‌تان من رفتم
کسی از کوچه‌ی غم آمده دنبال دلـــــم
 

آراد

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
666
8,024
مدال‌ها
2
از دوریت چو شام غریبان گرفته‌ایم
از در گشاده‌روی چو صبح وطن درآ

مانند شمع، جامهٔ فانوس شرم را
بیرون در گذار و به این انجمن درآ
 

نیما نصر

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
657
5,016
مدال‌ها
2
خبرِ مرگِ مرا هر کسی آورد، بخند
زنده‌ام میکند آخر خبرِ خنده تو...

حسین صیامی
 

آراد

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
666
8,024
مدال‌ها
2
غم این بیت از «صائب تبریزی» تا ابد همراه منه:
گر چه او هرگز نمیگیرد ز حال ما خبر
درد او هرشب خبر گیرد ز سر تا پای ما!
 

کیـانـا.T

سطح
4
 
- مدیر تالار زبان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار زبان
ناظر تایید
Jun
3,550
13,562
مدال‌ها
3
جان اگر خواهی
مَده تا می‌توانی دِل زِ دَست

دِل چو رَفت از دَست
غیر از جان سپُردن چارهِ نیست....
 

آراد

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
666
8,024
مدال‌ها
2
خوب دیدن شرط ⟨انسان⟩ بودن است،

عیب را در این و آن پیدا مکن . .
 

کیـانـا.T

سطح
4
 
- مدیر تالار زبان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار زبان
ناظر تایید
Jun
3,550
13,562
مدال‌ها
3
عشق رخ یار بر من زار مگیر
بر خسته دلان رند خمار مگیر

صوفی چو تو رسم رهروان می‌دانی
بر مردم رند نکته بسیار مگیر
 
بالا پایین