جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

فایل شده بی‌قراری‎های‌ شبانه اثر سانی خطر

  • نویسنده موضوع زمرد
  • تاریخ شروع

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات توسط زمرد با نام بی‌قراری‎های‌ شبانه اثر سانی خطر ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 3,116 بازدید, 23 پاسخ و 24 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات
نام موضوع بی‌قراری‎های‌ شبانه اثر سانی خطر
نویسنده موضوع زمرد
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DELVAN.
ز
موضوع نویسنده

زمرد

مهمان
من دلم تنها شده؟
تنها شده؟
تنها شده؟
دوری‌ات عذاب شده؟
بیماری‌ام دائم شده؟
چشم‌هایت، درمانم شده؟
پس کجایی...؟
که بیماری‌ام مزمن شده؟
شبانه‌ آواره‌ی کوچه و خیابانم.
من دیوانه‌ام و عشقم رسوا شده؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ز
موضوع نویسنده

زمرد

مهمان
انتظار گویای شرمندگی است.
شبانه‌ام دنیای خاطره‌ها است.
اشک‌هایم را بشمار،
که مایه‌ی بی‌چارگی است!
من دلم قرصِ
این از بی‌کسی است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ز
موضوع نویسنده

زمرد

مهمان
زمین دارِ مکافات است.
در لاله طنین انداخته است
که دنیایم، عمرم را اندازه بگیر!
دلم را به جاده بستم،
که بیایی بی‌بهانه!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ز
موضوع نویسنده

زمرد

مهمان
ز مذهب عشق گفتن ای ناب‌ترینِ غزلم
دلِ من شب شده و لایق سودای دلم
بیمارم و مبتلای عشق تو شدم
مجنونم و بنگر ز ره عاشق بی‌باک
که هر چه دارم به فدایت ای زیبای بی‌تاب.
 
ز
موضوع نویسنده

زمرد

مهمان
عشق یک‌باره چه کرد!
عاشق را پیشه نکرد!
خواب دید و گریه نکرد!
دلتنگ شد و کنایه نزد!
در هوایش اشک شد و ریزش نکرد!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ز
موضوع نویسنده

زمرد

مهمان
ز رخسار پرده بردارم آشکار.
ز عشقت کام بشمارم کفی یار.
نقش‌های ساز و سوز بی‌گمان صاف،
ز تیری بر شب است سوی شرف خار!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ز
موضوع نویسنده

زمرد

مهمان
از عاشقی مرکب نموده گدای اسیر.
بنوازم سوا داد دل بی‌نوا، نوای نگاه‌دار شهریار!
امیدم مسکن شده زلف تو،
چه گفتم دلم را نگه‌دار پیِ یادگار.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ز
موضوع نویسنده

زمرد

مهمان
قدم درکشم فلک می‌رسد.
هنگامه شیرین خیره خاموش کشد.
کرانه شبش را سهمی بود درش،
مسـ*ـت گریبان کند بهر رسوا کشد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ز
موضوع نویسنده

زمرد

مهمان
برازندگی شبم زندگی است.
درافتاد به جانم گریست.
بگفتم:
- تو جانی! نفس یار باش مرا تا رسد رسوای عالمم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ز
موضوع نویسنده

زمرد

مهمان
معاشم وفادار مرا؟
ز دست‌بنده مهرت نگه‌دار مرا!
غبار دلت است این میان.
مرنجان عاشقی هم‌چون مرا؟
بگو جانم فدایت این میان.
به تو قول می‌دهم می‌پرورم چشم‌های آرمان تو را!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بالا پایین