- Jul
- 3,034
- 14,044
- مدالها
- 9
مامان ظرف های ملامین را دستم داد و گفت: ببر بذار سر سفره، آی قربون پسرم بشم که کمک می کنه.
12 عدد بشقاب گرد با گل های درشت قرمز رنگ و 12 دست قاشق و چنگال به سر سفره بردم ، آن هم چه سفره ای، سفره ی پارچه ای با رنگ زمینه ی نخودی و طرح قلمکاری با رنگ های قرمز و زرد و سبز و سیاه که آدم وقتی کنارش می نشست قبل از اینکه شکمکش پُر شود، کَلَّه اش پُر می شد.
در هر خانه ای که این سفره ها پهن می شد، قبل از غذا، یک جلسه ی نقد ادبی و بررسی مبانی فلسفه وجود هم تشکیل می شد. آن موقع که هر کسی، شعری را که روبرویش روی سفره نوشته شده بود را می خواند.
اول بابا شروع کرد و انگشتش را زیر هر کلمه گذاشت و بلند خواند:
شکر نعمت نعمتت افزون کند کفرِ نعمت از کفت بیرون کند
عمو محمد گفت: دادا این کفرِ نعمت نیست، اینجا شاعر میگه: کفر، نعمت از کفت بیرون کند، یعنی کافر بشی نعمت از دستت بیرون می ره.
12 عدد بشقاب گرد با گل های درشت قرمز رنگ و 12 دست قاشق و چنگال به سر سفره بردم ، آن هم چه سفره ای، سفره ی پارچه ای با رنگ زمینه ی نخودی و طرح قلمکاری با رنگ های قرمز و زرد و سبز و سیاه که آدم وقتی کنارش می نشست قبل از اینکه شکمکش پُر شود، کَلَّه اش پُر می شد.
در هر خانه ای که این سفره ها پهن می شد، قبل از غذا، یک جلسه ی نقد ادبی و بررسی مبانی فلسفه وجود هم تشکیل می شد. آن موقع که هر کسی، شعری را که روبرویش روی سفره نوشته شده بود را می خواند.
اول بابا شروع کرد و انگشتش را زیر هر کلمه گذاشت و بلند خواند:
شکر نعمت نعمتت افزون کند کفرِ نعمت از کفت بیرون کند
عمو محمد گفت: دادا این کفرِ نعمت نیست، اینجا شاعر میگه: کفر، نعمت از کفت بیرون کند، یعنی کافر بشی نعمت از دستت بیرون می ره.