جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

فایل شده تعشق ایزد/ مرام فواضلی کاربر انجمن رمان بوک

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات توسط MARYM.F با نام تعشق ایزد\/ مرام فواضلی کاربر انجمن رمان بوک ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,187 بازدید, 3 پاسخ و 3 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات
نام موضوع تعشق ایزد\/ مرام فواضلی کاربر انجمن رمان بوک
نویسنده موضوع MARYM.F
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط HAN
موضوع نویسنده

MARYM.F

سطح
0
 
پروانک(:✓
کاربر ممتاز
Sep
2,671
7,019
مدال‌ها
2
عنوان: تعشق ایزد
نویسنده: مرام فواضلی
ژانر: عاشقانه
ناظر: ♡KOSAR♡
ویراستار:REYHONAM
کپیست: @DOonya

خلاصه:
جهان را گشتم، ز کسی مثل تو پیدا نکردم.
وای برجمال تو؛ تو را در میانه قلبم‌ گذاشتم
وای سیمای نگاه‌ تو. Screenshot_20221217-130134-1.jpg
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

اولدوز

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Nov
7,201
9,226
مدال‌ها
7
Negar_۲۰۲۲۰۸۲۸_۱۲۲۴۵۷ (1).png
عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.
حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[ قوانین تایپ دلنوشته ]
پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[ تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]
بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد بدهید:
[ درخواست تگ دلنوشته]
پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[درخواست جلد]
و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
] تاپیک اعلام پایان دلنوشته]
دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]
با آرزوی موفقیت برای شما،
♡تیم مدیریت تالار ادبیات♡
 
موضوع نویسنده

MARYM.F

سطح
0
 
پروانک(:✓
کاربر ممتاز
Sep
2,671
7,019
مدال‌ها
2
مقدمه:

و آنگاه، روزهای‌ سکون و ثبات فرا رسید.
برای عاشقی می‌نوشت، دفترچه‌اش پر از نوشت‌های عاشقانه بود.
کنارش نشستم سوالی ذهنم را درگیر کرده بود، دل به دریا زدم و پرسیدم: آهای پسرِ جوان چرا دفترچه‌ات پر از دلنوشته‌های عاشقانه است؟
چشم‌هایش برق زدند، دفترچه را بست وگفت:
- برای معشوقه‌ام می‌نویسم؛ از مفتون و دل‌آرایی‌های معشوقه‌ام می‌نویسم
می‌نویسم، شاید عشقش در دلم کاهسته بشود؛ اما عشقش درقلبم بیشترمی‌شود.
لبخندی زدم و گفتم‌:
- میشه نشونم بدی.
آن هم شاد شد و گفت:
-آری.
بعد دفترچه‌اش را به من نشان داد، وقتی نگاه کردم
نجوا کنان خواندم.

می‌نویسم برای معشوقه‌ام
می‌خوانم برای شیشه عمرم
زندگی می‌کنم برای دلبرم
نفس می‌کشم‌ برای مفتونم
گیتی را با تو می‌سازم
با تو شاید بی‌تو حاشا.
آب از سر گذشت و من عاشق تو شدم.

***

ناگهان قلبش لرزید چشم‌هایش را بست.
بوی عطرش اکسیژن بود برایش.
می‌توانست از دورترین نقطه‌ایی از زمین باشد را حس می‌کند.
نزدیک‌ شد، هرچه نزدیک‌ می‌شد.
قلبش را جلوی خودش دید، هیجان استرسِ خاصی داشت.
رو به رویش ایستاد سرش پایین‌ بود
وای برجمالت‌ ای معشوق؛
سرش را بالا آورد به چشم‌های رنگی‌اش خیره شد.
این چشم‌ها قاضی زندگی‌اش بودند.
زمان در کنار او بازنده است.

***

فلک حیران بود، برجمالش.
وای برجمالش.
مهر اندوهگین به موهای زردش خیره بود.
وای بر جمالش
ساحل فغان می‌زند در گوش عالم
وای بر جمالش
کوه‌های زاگرس زمزمه کنان می گویند:
درحیرتم، همه زیبایی‌های خالق در اوست.

***

تمنایی دارم برای محبوبم
عشقی سیراب
لب‌های کشیدهِ خندان
عمری افروز و طولانی و همانند... .
درقلبم بحرانی به وجود آمده است که
موج‌های آن مرا سوق می‌دهند به تو... .

***

ملک را گشتم ز کسی مثل تو پیدا نکردم
زینت تو را می‌نگرم در قالب قمر
ماه آشفته سرگردان شد‌ از موهای پرنیان
خور ندا می‌کند مرا در زاویه رشک خطاب کن.

***

ای آفتاب خاقانی محبوبم وقتش را چگونه گذارند؟
همانند گلی درحال شکوفه شدن است؟
کاش حمامه ذیل‌هایش را فرش کند و مرا از حال محبوبم خبر کند!
از رغبت، دل تنگی‌هایم رساله‌ایی به یار فرستادم همراه با گلبرک‌های افتاده ازجان.

***

بی‌نبا ازحال محبوبم
مرا به کالبد بی‌جان تصور کرده است.
مرا به کبوتری بدون لانه؛ آوار خانه‌های گِلی کرده است.
پاریدن مکن بدون نفس کشیدن محبوبم.
لانه‌ایی برای محبوبم می‌سازم
و آن را در لانه‌ام پناه می‌کنم.
وای بر نگاه دریایی‌ات... .

***

حال من بی‌‌قوش معشوقه‌ام
مانند یتیمی دنبال خانه می‌گردد.
همانند سپهر نیاز به آغوش نورانی شید است.
ای فواد من از بی‌قراری جان مده
می‌رسد روز دیداری با محبوب؛
روز دیدار...همانند روزی.
که پشته دوماند مشتاق لباس‌های سفیدش است.

***

برای جانان‌ام خواهم نوشت.
ای تو رعنای دلربای... .
ای واله و شیوایی.
مرا دل‌باخته و دل‌داده کرده‌ایی
ای مهنا و گوارا... .
به کدامین صبیح‌ات اشاره کنم؟
ای دل آویز و مفتون
مرا دیوانه شوخ و طناز تو کرده‌ایی!
برایت نامه‌ای بفرستم؛
نامه‌ای پر از معاشقه مغازله
گونه‌های سرخت نشان دهنده مخجول بودنت را... .
مرا مسحور عشوه‌گریت کردی!

***

پیرو می‌تابد... .
با دیدن تو حیرت زده نگاهش را از تو می‌دزد... وای بر صباحتت!
ماه بهت زده پشت فلک می‌خوابد.
خورشید در غفلت‌ است از نگاه درخشان تو.
ای دل‌کش و دل‌آرام با من‌ چه کرده‌ایی؟
با تو به کامیابی و کامیار می‌رسم.
عاشقی را با تو آموختم؛ ربودی قلب من از من را.

***

درعشق جنگ و مرگ آزاد است... .
بی‌یار نمی‌توان زندگانی کرد.
بی‌تو ممات بی‌عشق تو در دگرگونی‌ام
چگونه بخواهی بی‌تو بمانم؟
به من راهی بده... .
که مرا به رخت تو برسانند.

***

سودای عشق می‌ارزد بر عقل
دیوانه عشق بالاتر ازعاشقی‌ست
عاشقی خود بی‌خود کردن است بی‌رایی‌ست مرا به شیدایی برسان؛
من درد عشقی از طرفت کشیدم
مرا لاعلاج بودم.
به خود راه نمی‌دهم فراموشت کنم!

***

خود را ایثار کردم برای تو، دیوانه‌ام
مجنون تو، جان می‌دهم در رخت تو بمانم.
ای شهد من، رسیدن به تو قرض است برایم... .

***

روی بلندترین نقطه‌ایی از زمین ایستاده بود.
بستان‌کاری داشت، یارا مرا به روحانی وکمال برسان؛ بویه‌ایی دارد که
در آغوش یار جان دهد... .
هیچ مأوایی ندارد؛
عشق را خاص‌تر از محبت می‌دانست
عشق یار، آن را به کامیار می رساند.

***

تو که در قرب من هستی، در روح خود عایشه‌ایی... .
ولی دورترین نقطه جهان هستی.
ازتو کمال و روحانی می‌طلبم مرا برسان به حضرت یار... .
وصول به تو الا به میانجی عشق است
مرا بخوان ای حضرت دوست.

***

فریاد می‌کشم به گوش جهان
از مهر تو می‌گویم؛
دلبرانه می‌کنم تا،
محبت قلبت، را بدست بیاورم... .
عشق را از اهل عاشقانه آموختم.

***

تو پری‌چهری، هنگاهی که‌ دیدمت
چشم‌هایم کلیل شدند؛ دیگر کسی به حدقه‌ام نمی‌آید.
دلبری‌هایت مرا تا حد جنون رساند.
ای کاش آلونک‌ایی پیدا می‌کردم
و تو را در آن محقر زندانی‌ات می‌کردم.
تو را از عین‌های مردم دور کنم!

***

اهای عشق دائم من؛
اهای قلب پر از احساس من؛
اهای نفس‌های پشت شیشه پنجره؛
آری با توام،
به اندازه تمام سمر‌های کودکانه‌ام را تا قبل از پایان نشنیدم!
ولی دوست‌شان دارم،
عاشقتم!

***

ای تمام قدم‌های نا رفته زیر باران.
ای تمام آرزوهای مانده پشت شیشه کافه!
ای تمام عبور نکرده‌هایی از چراغ قرمز،
تمام ناماندنی‌هایم؛
ای ستایش تو برایم عبادت است.

***

مرا دعوت کن به خانهِ گرم تو، خانه‌ات، امنیتی‌ست برای بی‌پناهی من
سوگند به همان نقاش تو؛
تا پایان جهان می‌خوامت،
با تمام دوستت‌هایی که نگفته‌ام دوستت دارم.
دفترچه را بستم، با لبخند به پسرک نگاه کردم و گفتم:
- چه زیبا نوشتی.
خندید و‌گفت:
- کم‌ است، هرچه می‌نویسم برایش کم است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بالا پایین