- May
- 3,434
- 13,007
- مدالها
- 17
باز هم حرفهایم را برایت نامه کردم، اما اینبار همه چیز را نوشتم!
هر چیزی که روی دلم سنگینی میکرد را... .
اینبار دیگر احساسم را پنهان نکردم. فقط نمیدانم چرا نامه در لابهلای سرخی گونههای شرمگینم پنهان شد! شنهای دریا را دوست دارم داغی آفتابشان یادآور بهار متولد در عمق زمستان خاطرههایم است.
اینجا برهنگی پایهایم، زیباترین خاطره از هم قدمی با تو در برفهای خاطرهها بود.
تکلم سادهی اشعارم، با زبان بیزبانی قناریهای باغ افکارم، هزار رویا را برای تو به تصویر میکشند تا فقط هزار بار بگویم دوستت دارم!
و تو یک بار درکش کنی.
پایان
هر چیزی که روی دلم سنگینی میکرد را... .
اینبار دیگر احساسم را پنهان نکردم. فقط نمیدانم چرا نامه در لابهلای سرخی گونههای شرمگینم پنهان شد! شنهای دریا را دوست دارم داغی آفتابشان یادآور بهار متولد در عمق زمستان خاطرههایم است.
اینجا برهنگی پایهایم، زیباترین خاطره از هم قدمی با تو در برفهای خاطرهها بود.
تکلم سادهی اشعارم، با زبان بیزبانی قناریهای باغ افکارم، هزار رویا را برای تو به تصویر میکشند تا فقط هزار بار بگویم دوستت دارم!
و تو یک بار درکش کنی.
پایان