جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

آموزشی توصیف نویسی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته جمع‌آوری نکات توسط ASHVAN با نام توصیف نویسی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 2,351 بازدید, 68 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته جمع‌آوری نکات
نام موضوع توصیف نویسی
نویسنده موضوع ASHVAN
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط نهال رادان
موضوع نویسنده

ASHVAN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Aug
7,872
26,781
مدال‌ها
8
فکر نمی کنم بشود قبل از نوشتن به صورت دقیق تخمین زد که یک فصل از کار چند صفحه خواهد بود. اصرار نابجا برای کش داد یک فصل با توصیف باعث آبکی شدن کار خواهد شد.


از هر ایده ای باید به اندازه ظرفیتش انتظار داشت. از یک دانه ی گندم نمی شود در هر برداشت یک کامیون گندم به دست آورد. مگر اینکه همان بار اول دانه های بسیاری بکاریم. بنابراین نباید تلاش کنیم جاهایی از رمان را که به نظرمان نحیف هستند با توصیف چاق بکنیم. باید برگردیدم به سروقت طرح رمان. لاغری بیش از حد رمان مربوط به طرح هست و نه توصیف.
 
موضوع نویسنده

ASHVAN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Aug
7,872
26,781
مدال‌ها
8
اگر واقعا احساس می کنید که به توصیف کردن نیاز دارید و از عهده نوشتن توصیف بر نمی آیید راهکارش این هست که:

تمامی حواس تان را به کار بیاندازید. بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی، لامسه. و وقتی در یک موقعیت از داستان قرار گرفتید از تمامی حواس برای توصیف استفاده کنید.


مثلا همان نمونه ی بالا را می توانیم به این شکل بنویسیم:


رو صندلی جابجا شد و پاهایش را از کف سرد اتاق جمع کرد. طعم تلخ چایی سرد از دهن افتاده هنوز توی دهانش بود. به رفتن لیلا فکر می کرد و تلخی در دهانش بیشتر می شد. بوی کهنگی کاغذهای پیش رو حالش را به هم می زد. انگار در میان انباری از روزنامه های باطله گرفتار شده باشد. روزنامه هایی که خبر رفتن لیلا را تیتر یک زندگی اش کرده بودند. دست هایش را توی تاریک-روشن اتاق نگاه کرد. سفید و سرد و بی روح بودند. به نظر نمی آمد توانی برای برداشتن خودکار داشته باشند. از میان ده ها خودکار و مداد توی جامدادی باید کدام را بر می داشت؟ لیلا چه رنگی را دوست داشت؟ آبی یا مشکی؟ چشم هایش را مالید. سرش تیر کشید. دست انداخت و خودکار آبی ظریفی را از توی جامدادی بیرون کشید....
 
موضوع نویسنده

ASHVAN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Aug
7,872
26,781
مدال‌ها
8
می بینید که با توصیفات بیشتر فضای حسی داستان را بسط دادم.

بنابراین در صورت لزوم برای نوشتن توصیفات بیشتر میتوانید از تمامی حواس تان استفاده نمایید.
 

نهال رادان

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
1,274
3,390
مدال‌ها
7
توصیف چیست؟

توصیف ؛تو ضیحی است که نویسنده از آنچه دیده است به خواننده ارایه می کند.

توصیف یا پایدار است یا ناپایدار.

توصیف پایدار با جملات پایدار ساخته می شود. جملاتی که فعل ربطی دارند یا حرکتی ندارند ؛ یا آن حرکت استمرار داشته و تغییری نکرده است ،جملات پایدارند .
جملاتی که فعل غیر ربطی دارند و نشان از تغییر حالت یا حرکت فرد یا اشیا دارند ناپایدارند .

حالا توصیف پایدار:
توصیف خانه :
خانه دکتر در سراشیبی تپه ای خاکی قرار داشت. تپه ای که شبیه کله یک مردی کچل و غمگین بود.
مثال بعدی:
توصیف پایدار یا ساکن انسان (تیپ یا شخصیت):
در آن صبح زمستانی مرد میان سال قصه ما مشغول خواندن کتاب سینوهه روی مبل قهوه ای اش بود و پاهایش را دراز کرده بود.

می بینید که در توصبف پایدار حرکتی وجود ندارد یا استمرار دارد.


حالا مثال توصیف ناپایدارصحنه (مکان و زمان):

به خانه دکتر رسیدیم. چراغ های اتاق خانه اش به محض شنیدن صدای ماشین ما خاموش شد. آن تپه همیشگی که در دامنه اش ایستاده بودیم ؛ مثل قبرستان در سرزمینی ناشناخته ،حسی همراه دلهره به ما می داد. باد تندی وزید و تپه که شبیه کله مردی طاس بود ؛ انگار شروع به تهدید ما می کرد.


توصیف ناپایدار شخصیت:

مرد کتابفروش که مثل کاغذی کاهی در آن رگبار ،مچاله شده بود ،کت قهوه ای خیسش را به سر کشید و پول کتابها را نشمرده در جیبش گذاشت و در صدای بلند ناودانهای آن خیابان قدیمی غیبش زد .
 

-SAHEL-

سطح
0
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
450
926
مدال‌ها
2
درس توصیف‌نویسی

تنها راه ممکن برای خوب توصیف کردن، زیاد توصیف کردن است. جویای راه دیگری بودن اتلاف وقت است. بسیار ساده و به دور از اصل‌واساس خاصی می‌توان توصیف کرد. حتی لازم نیست که درگیر کتاب‌های آموزشی شد، زیرا هیچ کتابی قادر به کاشتن مهارت خوب توصیف‌کردن در وجود کسی نیست.
کتاب آموزشی خوب است اما نیاز نیست. در واقع این کمیت توصیف کردن است که توان کسی را در این مهارت محک می‌زند و شیوۀ درست آن را می‌آموزد؛ شیوه‌ای که در عین ناب بودن هیچ‌جا نمی‌توان الگوی آن را یافت.
به جای کتاب‌های آموزشی هم بهتر است سراغ کتاب‌های خوب ادبی رفت و توصیف‌های درخشان بزرگان ادبیات را چندباره و با دقت خواند. احتمالأ این شیوۀ بهتری برای آشنایی با توصیف باشد، زیرا قاعده‌ای خشک‌وخالی را نمی‌آموزد، بلکه شوری در خواننده می‌دمد و ترغیبش می‌کند تا خود دست‌ به ‌قلم بیاویزد و توصیف کند.

می‌گویی: آخر من که نمی‌دانم چه چیز را باید توصیف کنم؟ نمی‌دانم چگونه باید توصیف کنم؟... می‌گویم بایدی در کار نیست، برای رسیدن به جواب زیاد توصیف‌ کن و درگیر خوب‌وبد نباش. چشم بگردان و همه چیز را توصیف کن: قفسۀ کتاب‌ها، جای اشیاء اتاقت، خیابان پشت پنجره، ظاهر آدم‌ها، ساختمان آن سمت پیاده‌رو، شکل نوری که داخل خانه افتاده، خیابان تاریک شبی دلگیر، نقش مسخرۀ تابلوی روی دیوار و...


✍ تمرین:

برای مثال: آسمان شهر صاف است و ناگهان هوا ابری می‌شود. خوب، حالا بیا در دو جمله این تغییر وضعیت آب‌وهوایی را به ده جور مختلف توصیف کن.

۱. بادی وزید و توده‌های سیاه ابر را با خود آورد، آسمان غرشی کرد و آب در ناودان‌ها جاری شد.

۲. ابرهای تیره از سمت کوه بالای شهر آمدند و باران سرازیر شد.

۳. از هر جهت ابرهای قیرگون به داخل شهر هجوم ‌آورد و رگباری از باران روی شیشه‌ها کوبید.

۴. خیلی زود ابرهای پراکنده به هم پیوستند، آسمان برقی زد و قطرات آب از شاخ‌وبرگ درخت‌ها چکیدن گرفت.

۵. ابرهای باران‌خیزِ کرانه‌ها به مرکز آسمان تاختند و رعدوبرقی پدید آمد، جوب‌ها کیپ شد و آب سطح خیابان روان گشت.

۶. ابر غول‌آسای سنگین سیاهی از غرب سررسید و روی زمین سایه انداخت، آنگاه بارش تندی درگرفت و رهگذرانی را که از سرودست‌شان آب می‌ریخت به زیر شیروانی‌ها راند.

۷. ناگهان ابرهای سفید پف‌کرده آسمان آبی را پوشاند و نم‌نم بارید، دست‌فروش‌های بازارچه جنبیدند و روی خرت‌وپرت‌های پهن‌کردۀ جلوی مغازه‌ها نایلون کشیدند.

۸. ابرهای خاکستری پیش آمدند و آسمان غروب به رنگ بنفش ملایمی درآمد، آفتاب ناپدید شد و داخل خانه‌ها تاریک شد. در گوشه‌ای زیر چراغ‌های زرد غمزدۀ خیابان قطره‌های رنگی باران در چاله‌ای جمع می‌شد.

۹. در یک لحظه ابرها در پشت بام‌ جا گرفتند، ایستادند و باریدند. گرداگرد ساختمان‌های قدیمی، دیوارهای کهنۀ آجری و سیمانی خیس می‌خوردند و رنگ‌شان تغییر می‌کرد.

۱۰. تندبادی ابرهای پهن و بی‌شکل‌وقواره را به سمت شهر کشید و آنقدر باراند تا سیل درگرفت. سیلی سخت و سرد و اسرارآمیز از آسمان فروریخت و در خانه‌ها را به روی مردم بست.
 

نهال رادان

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
1,274
3,390
مدال‌ها
7
جلسه امروز در مورد توصیف است، اینکه توصیف چیست؟ و چه طور باید داستان را توصیف کنید ؟ توصیف به معنای شرح عناصر داستان است .در عناصر داستان شما مثلا مکان را دارید، وقتی که وصفش می کنید تفاوت های این مکان را با مکان دیگه شرح می دهید ، همه مکان ها، همه زمان ها، همه کاراکتر ها، همه وضعیت ها و همه فعل ها این ها متفاوت از هم نوعان خودشان هستند. مثلا حیاط مدرسه ای به نام سعدی و حیاط مدرسه فردوسی با هم متفاوت هستند هر چند اینها به صورت تیکیک و شکل هم ساخته شدند .این تفاوت را باید نگاه کنید، این تفاوت به معنای تضاد نیست به معنای این که ما بتوانیم بگوئیم چه طور می شود تشخیص داد که مثلا این حیاط مدرسه سعدی ست یا حیاط مدرسه حافظ. خوب اگر زمین شان هم سطح هستن و شکل هم هستند ،بیایید زمان را مشخص کنید یعنی مکان فرقی ندارد زمان شان تفاوت دارد .اینجا مثلا زمان داستان درمدرسه سعدی مال فلان سال پیش است و در مدرسه فردوسی مثلا دو سال پیش است. این باعث می شود که مثلا چیرهایی که تو این مدرسه است با چیزهایی که در مدرسه جدید است تفاوت کنند. مثلا میزهایی که آنجا قراردارد . بخاری مثلا نفتی و کلاس های دوده گرفته یا هر چیز دیگه.توی مدرسه مثلا فردوسی کامپیوتر قرار دارد، یا تخت ها وایتبرد هستند. پس ما برای هر مدرسه ای که شباهت داشته باشه از نظر مکان، میایم از نظر زمان آن را متفاوت می کنیم. چرا این کار را می کنیم ؟ چون تنها مکانی که تو ذهن مان است مدرسه ای مثلا به نام حافظ است حالا با تفاوت هایی نشان می دهیم که این مدرسه یک مدرسه استثنایی ست، یعنی در نوع خودش منحصر به فرد است .
 

نهال رادان

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
1,274
3,390
مدال‌ها
7
دیگه چه چیزی این مدرسه را می تواند عوض کند ؟ آدم هایی که تو این مدرسه هستند، مثلا مدرسه دوم یک مدرسه دولتی ست و مدرسه اول یک مدرسه خصوصی هیئت امنایی است مثلا نصف معلم هایش روحانی هستند بچه ها باید آداب دین و شریعت را خیلی رعایت کنند، بعد مثلا بین اینها یک روحانی متفاوتی است بین معلم ها...یعنی شما با وصف کاراکتر هایی که در این مدرسه است با توصیف شان میتوانی شخصیت های منحصر به فرد در این داستان درست کنی و آن محیط و مدرسه را هم متفاوت کنی.
پس ما زمان را گفتیم مکان را گفتیم کاراکتر را هم گفتیم.
مسئله چهارم وضعیت است .
وضعیت را وقتی می خواهیم توصیف کنیم مثلا فکر کنید بازرس آموزش و پرورش یکدفعه وارد مدرسه می شود سر کلاس ریاضی می بینه که دارن یک بچه را کتک می زنند .این یک وضعیته، وضعیت یعنی حالتی که معمولا تکرار نمی شود. در نوع خودش منحصر به فرد ه،
مثلا وضعیت اولین باری که من راوی عشقم را دیدم. یا اولین باری که در یک مجلسی بودم که مثلا جادوگری می کردند،این وضعیت غیر قابل تکراره...پس شما با داشتن وضعیت هایی در مدرسه می توانید تفاوت ها و اون ذهنیتی که در مدرسه در ذهن تان است ایجاد کنید. مسئله بعدی ‌فعل است.در این مدرسه آن اتفاق اصلی که نقطه دگرگونی اون مدرسه است، چی هست؟ آیا سیل میاد؟ زلزله میاد؟ رعد و برق میاد؟ آیا یکی از این دانش آموزان مثلا رفته جبهه شهید شده؟آیا معلم جدیدی می خواد بیاد؟ یعنی این آمدن و رفتن ها ی آن فعل اصلی را باید پیدا کنید.آن فعل هم باید منحصر به فرد باشد، یعنی برای این داستان ساخته شده باشد.‌خوب ما با توصیف اینها با وصف کردن شان می توانیم محیط را برای زادن داستان، برای گسترش داستان مهیا کنیم. به این معمولا می گویند: توصیف ساکن.
در مکان و زمان معمولا این توصیف ها ساکن هستند .
 

نهال رادان

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
1,274
3,390
مدال‌ها
7
اما توصیف متحرک چیست؟
در توصیف متحرک شما دارید عمل فرد یا عمل داستانی را تعریف می کنید،در حین این عمل داستانی میاین آن حالت را، مکانش، زمانش، کاراکترش ووضعیت و فعلش را توصیف می کنید. مثلا توصیفش این است: مرد رفت و پشت میز مدیر نشست. این فعلش است.حالا ما می خواهیم توصیف متحرک کنیم ، مرد در حالی که دستش را روی جیب پیراهنش گذاشته بود پله ها را مثل کسی که یک پا ندارد بالا رفت و با پیش گوشتی
مقداری با در اتاق مدیر ور رفت و بعد عصایش را به کناری انداخت و لی لی کنان
خودش را به پشت در میز آقای مدیر رساند به آن تکیه زد بعد از چند نفس بلند تلفن را برداشت و مثلا شماره ای را گرفت... این می شود توصیف متحرک، یعنی شما حین عمل داستانی،دارید عمل مردی را توصیف می کنید .
توصیف ساکن و متحرک را گفتیم. یک توصیف تشبیهی هم داریم، می گوییم مثلا مرد یا معلم مثل پرنده ای که بخواهد برای آخرین بار به آشیانه اش نگاه کند و از آنجا مهاجرت کند نگاهی به حیات مدرسه انداخت.ما اینجا معلم را تشبیه کردیم به پرنده ای که آخرین بار لانه اش را نگاه می کند.
این هم یکی از راه هایی که می‌توانیم جاندار را به بی جان و یا بی جان را به جاندار شباهت بدهیم برای اینکه مثال ها را بفهمیم .
 

نهال رادان

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
1,274
3,390
مدال‌ها
7
•[📕]• کِی بیشتر توصیف کنیم؟
• وقتی چیزی رو می‌نویسید که بیشتر مخاطبان تجربه‌ش نکردند.
• جزئیات جذابی هست که احساسات عمیق می‌سازه.
• وقتی دارید از بیولوژی و فرهنگ بیگانگان و موجودات جادویی می‌نویسید.
• اعمال کوچک که وضعیت رابطه شخصیت‌ها رو نشون می‌دن.
• وقایعی که می‌خواید خواننده متوجه بشه خیلی طول کشیدند.

•[📘]• کِی کم‌تر توصیف کنیم؟
• در موقعیتی پیش‌پاافتاده.
• ظریف‌ترین حرکات هر شخصیت به صورت مکرر.
• مطالبی که خواننده از قبل می‌دونه.
• شرح احساسات بدون نشون دادن.
• وقتی اتفاقاتی سریع رخ می‌دن؛ کلمه‌های زیاد، حس گذر زمان زیاد می‌ده.
 
بالا پایین