جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

آموزشی توصیف نویسی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته جمع‌آوری نکات توسط ASHVAN با نام توصیف نویسی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 2,351 بازدید, 68 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته جمع‌آوری نکات
نام موضوع توصیف نویسی
نویسنده موضوع ASHVAN
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط نهال رادان
موضوع نویسنده

ASHVAN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Aug
7,872
26,781
مدال‌ها
8
۱.هنگام توصیف چهره کاراکتر، از زبان تمثیل استفاده کنید. وقتی برای اولین بار کاراکتری را معرفی می‌کنید و میخواهید تصویری از آن در ذهن خواننده نقش ببندد، به جای تعریف خصوصیات واضح فیزیکی از زبان تمثیل استفاده کنید. ایرادی ندارد که بگویید او موهایی بلوند دارد. اما در عوض میتوانید بگویید او موهای طلایی رنگی به سان خورشید دارد.
 
موضوع نویسنده

ASHVAN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Aug
7,872
26,781
مدال‌ها
8
۲. حالاتی را در چهره او ایجاد کنید که احساساتش را نشان دهد. نحوه حرکت هماهنگ چشمها، ابروها، بینی، پیشانی، دهان وچانه احساسات کاراکتر را به خواننده نشان می‌دهد. ممکن است کاراکتر در هنگام عصبی شدن تیک پیدا کند. مثلا ابرویش را بالا ببرد یا دهانش را هنگام خندیدن کج کند. میتوانید به جای دیالوگ از حالات صورت کاراکتر برای آشکار کردن احساسات او استفاده کنید.
 
موضوع نویسنده

ASHVAN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Aug
7,872
26,781
مدال‌ها
8
۳.موهای کاراکتر را طوری آرایش کنید که بازتابی از داستان او باشد. موی کوتاه پسرانه میتواند معرف سرباز نظامی یا کسی باشد که دوست دارد کنترل همه چیز را در دست داشته باشد. موی دم اسبی نشان دهنده کاراکتری جوان است. رنگ موی کاراکتر را به شکلی جالب توصیف کنید و تنها رنگ آن را بیان نکنید.بین اینکه کاراکترتان مویش را رنگ میکند یا رنگ طبیعی آن را حفظ می‌کند تفاوت وجود دارد. یک تاجر زن موفق ممکن است موی کوتاه یا تا روی شانه داشته باشد. یک موسیقی دان ممکن است موی بلندی داشته باشد. مدل موی کاراکتر خود را با شخصیتش منطبق کنید.
 
موضوع نویسنده

ASHVAN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Aug
7,872
26,781
مدال‌ها
8
۴.موهای صورت را به عنوان عنصری در سبک کاراکتر به کار ببرید. اینکه کاراکتر مذکر موهای صورتش را چگونه نگه می‌دارد مطالب زیادی درمورد او می‌گوید. اگر همیشه ریشش تراشیده است، احتمالا شغل دفتری معمولی دارد. کمی ته ریش نشان دهنده آن است که کاراکتر شغل غیر رسمی تری دارد. ریش، خط ریش، ریش بزی کاراکتر مرد را به تصویر می‌کشد و زندگی و شغلش را نشان میدهد.
 
موضوع نویسنده

ASHVAN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Aug
7,872
26,781
مدال‌ها
8
۶.توجه داشته باشید که چشمها پنجره‌ای به سمت روح فرد هستند. روشهای مختلفی برای به تصویر کشیدن چشمها وجود دارد. خصوصیات واضح چشم مانند رنگ آن را توصیف کنید. حالتهای آن – گرد، بادامی و باریک را نشان دهید. به پلکها و مژه‌ها فکر کنید. موقعیت چشم را در ارتباط با سایر اجزای صورت به تصویر بکشید. حرکتهای خاص چشمی را به کاراکتر ببخشید تا احساسات او را آشکار کنید
 
موضوع نویسنده

ASHVAN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Aug
7,872
26,781
مدال‌ها
8
۶.پوست کاراکتر را توصیف کنید. رنگ و بافت پوست کاراکتر نشان دهنده سبک زندگی کاراکتر است. صورت یک کودک ممکن است کک و مک داشته باشد. پوست کاراکتر بیمار باید رنگ پریده باشد. یک گاوچران پیر ممکن است زیبا، اما دارای پوستی پر چین و چروک باشد
 
موضوع نویسنده

ASHVAN

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Aug
7,872
26,781
مدال‌ها
8
۷.به کاراکتر خود خصوصیات چهروی خاص ببخشید. یک کاراکتر را با خصوصیات صورت متمایز از سایر کاراکترها جدا کنید. به او چال خنده یا کک و مک بدهید. چشمانش را ضعیف توصیف کنید تا عینک بزند. ممکن است آرایش غلیظ داشته باشد. به روش‌های مختلفی فکر کنید که از طریق آن بتوانید ویژگی‌های منحصر به فرد صورت را ایجاد و به تعریف کاراکتر کمک کنید
 

نهال رادان

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
1,274
3,390
مدال‌ها
7
بی‌گمان سهم وسیعی از درک و شناخت انسان از انسان‌ و جهان وابسته به صداها است. اما انسان خیلی زود با همه چیز از جمله صدای اشیاء بیگانه می‌شود؛ یعنی یکی‌دو بار بعد از شنیدن یک صدا دیگر آن صدا جذابیتی برایش ندارد و نظرش را جلب نمی‌کند. اما یک داستان‌نویس خوب کسی است ک پیوسته در سراسر دوران نویسندگی سعی دارد آگاهانه این بیگانگی را از صدا و سیمای اشیاء بزداید.

داستان‌نویس خوب در خانه و خیابان و شهر به محض شنیدن صدایی جزئیات حالت و جهت و فاصلۀ آن را تجسم می‌کند. البته ته‌مایه‌ای از دیوانگی نیاز چنین توجهی به صدای اشیاء است و اغلب نویسنده‌های خوب اندکی دیوانه‌اند. دیوانگی یعنی مثل همه نشنیدن و ندیدن و نبودن.


✍️ تمرین:
در طول یک ماه هر روز ده دقیقه اراده کنید و به صداها گوش بدهید. در این دقایق واژه‌هایی را بجویید که به وضوح آن صدایی را که می‌شنوید همان را در گوش خواننده منعکس کند.
سپس این واژه‌ها را جلوی هر یک از چهار خانۀ زیر یادداشت کنید.

انجام این تمرین حساسیت گوش‌ها را نسبت به گسترۀ وسیعی از صداها بالا می‌برد.

حالت صدا:
زیر، بم، نازک، تیز، خشک، بریده‌بریده، زنگ‌دار، خش‌دار، کش‌دار، خفه و...
صدای اشیاء:
شکستن شاخه، استارت ماشین، چفت‌شدن در آهنی، رعدوبرق، به هم خوردن استکان و...
سمت و فاصلۀ صدا:
پشت سر، چپ‌وراست، دوردست، بالای کوه، پشت ساختمان، بیخ گوش و...
آواها:
ضجه، زوزه، عوعو، جلزولز، جرواجر، خش‌خش، تالاپ‌تالاپ، هیاهو، هلهله و...

یکی از مزیت‌های مهم صدا، ترکیب آن با سکوت و ساختن فضایی است که در سراسر داستان نقشی کلیدی دارد. چنین فضایی بیشتر در صفحات نخست داستان به دیده می‌آید و همواره در ذهن خواننده می‌ماند.

خیال کنید در شروع داستان‌ ماشینی به سمت روستایی می‌آید و این صحنه نقشی اساسی در تمام داستان دارد. چگونه می‌توان با ترکیب صدا و سکوت این صحنه را توصیف کرد؟

سراسر روستا غرق سکوت بود. نسیمی نرمه‌برف روی کشتزارها را بی‌صدا می‌روفت و سطح صاف مرداب آن سوی خانه‌ها را چین‌ می‌انداخت. از کلاهک سیمانی پشت‌بام‌ها بخار برمی‌خاست و در هوای سرد مه‌آلود صبح پراکنده می‌شد. ساکنان روستا در بستر گرم و نرم خود آهسته نفس می‌کشیدند. فضا در آرامش غوطه‌ور بود که یک‌باره از دور ماشینی بوق‌زنان در سراشیبی خاکی روستا پیچید. شعبان رگباری بوق می‌زد و پشت فرمان قاه‌قاه می‌خندید. دو چرخ‌ جلوی نیسان روی دست‌اندازها بازی می‌کرد و مدام از زمین برمی‌خاست، انگار شعبان داخل باک شراب ریخته بود. انبار پارۀ اگزوز نیسان می‌غرید و دود بنفش بدبوی آن در هوای سرد صبح می‌پیچید. شعبان هر شش بشکۀ پشت نیسان و تانکر بزرگ روی تاج را لبالب نفت ریخته و درب همۀ آن‌ها را با سیم و نایلون کیپ بسته بود. بشکه‌ها تق‌تق صدا می‌کرد و چرخ‌ها بی‌امان سوت می‌کشید. دو سگ بزرگ دنبال نیسان افتاده بودند و از ته گلو پارس می‌کردند. بچه‌ها با کلاه و کاپشن و چشم‌های قی‌ گرفته پای پلۀ خانه‌ها می‌دویدند. مردها روی ایوان‌ پالتو به دوش آویخته و زن‌ها بخار پشت شیشه‌ها را با انگشت پاک می‌کردند و از دیدن تانکر نفت خوشحال بودند.
 

نهال رادان

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
1,274
3,390
مدال‌ها
7
نویسنده‌ها معمولأ به قصد توصیف جزئیات ظاهریِ صحنه‌ای، فضایی، کسی یا چیزی از رنگ‌ها بهره می‌برند. رنگ‌ها، حال‌وهوا یا مهم‌تر از آن جریان پیوستۀ حسِ موضوعِ نوشته‌ها ‌-به ویژه داستان و متون ادبی- را انعکاس می‌دهند.

با این وجود برخی نویسنده‌ها بی‌جا و بی‌جهت با به‌کارگیری رنگ‌هایی رایج و رنگ‌باخته حین توصیف، به جای ایجاد حس‌وحالی زنده و گیرا، با توصیفی ضعیف از آرایش تمام‌عیار صحنه‌ عاجزند.
برای مثال رنگ‌های رایج همیشه در صحنه مانند طلایی، رنگ خون، آبی آسمانی و...

نه اینکه بگویم دیگر این رنگ‌ها به کار نمی‌آیند، بلکه می‌گویم چه خوب اگر نویسنده‌ای اضافه بر خون، بیست گونه شیئ قرمزرنگ‌ دیگر در ذهن داشته باشد؛ تا وقت نوشتن دستش گشوده باشد و با اشراف کامل، حسِ موضوع متن را به زیبایی بازتاباند.


تمرین زیر می‌تواند راه‌گشای مشکل فوق باشد:

در دفترچۀ کوچکی به هر یک از ‌ده رنگ‌ِ زیر نیم ساعت فرصت بدهید و تمام اشیای تقریبأ هم‌رنگ آن‌‌ها را بدون وسواس بنویسید. (سبز، قرمز، زرد، آبی، بنفش، نارنجی، مشکی، سفید، صورتی، قهوه‌ای) برای مثال:

سبز: زیتون، چمن، خیار، کاهو، بهار، فلفل دلمه‌ای، لجن و...

قرمز: انار، خون، زرشک، غروب، مس، لبو، گوشت، آتش، شراب، جگر و...

بهتر است دفترچه مخصوص این تمرین بماند و چیز دیگری در آن ننوشت. در این نیم ساعت شاید بیست تا پنجاه مورد ثبت شود. خوب است. حالا تا وقتی که دفترچه کاملأ پر نشده آن را با خود همه جا ببرید و به محض یافتن موردی مشابهِ هر رنگ آن را به لیست اضافه کنید.

با انجام این تمرین چشم‌تان به رنگ‌ها حساس می‌شود و طیف وسیعی از رنگ‌ها همیشه در ذهن‌تان خواهد ‌ماند.


یک نکتۀ مهم: در سطر ابتدایی از جریان پیوستۀ حس موضوع گفتم. با سؤالی ادامه می‌دهم، آیا حین توصیف می‌توان آزادانه رنگ‌ها را به کار برد؟ بله، اما نه کاملأ. یعنی بهتر است به تناسب حسِ موضوع و موقعیت برای اشیاء رنگ انتخاب کرد.
زیرا هر نوشته‌ یا داستانی حول موضوعی مرکزی روایت می‌شود و به تبع آن حس‌وحال ویژه‌ای دارد. پس همان بهتر که رنگ‌ها نیز پیرو موضوع مرکزی به کار گرفته شوند و بازتابی از حس آن باشند. زیرا با یک رنگ ساده می‌توان حس موضوع را پیوسته در ذهن خواننده زنده کرد و به جریان انداخت.

مثال:

فرضأ داستان قتلی را می‌نویسید. صحنه‌ای در رستوران دارید. برای توصیف این صحنه چه بهتر که رومیزی، دستمال‌‌، کاسه‌، لیوان‌ و دیگر وسایل لازم در صحنه را با رنگ قرمز آراست، البته با حفظ تناسب. و بازهم چه بهتر که به‌جای رنگ‌قرمز از خون -البته با ظرافت- برای توصیف این اشیاء بهره گرفت. زیرا رنگ خون، حس هیجان قتل پیش‌آمده را در ذهن خواننده شدت می‌بخشد و سطح ترس‌واسترس حاصل از آن را کماکان در اوج نگه می‌دارد.

در مثالی دیگر قهرمان داستان یک آتش‌نشان است. می‌توان در صحنه‌ها و موقعیت‌های چنین داستانی‌ با به‌کارگیری رنگ‌های کبریتی، آتشی و شرابی که هریک رنگ‌وبویی ازهرم و سوزش و حرارت در خود دارند، به خوبی زخم و گزش و درد ناشی از وظیفۀ آتش‌نشان را در جسم‌وجانش نمایان ساخت.
 
بالا پایین