- Dec
- 727
- 2,102
- مدالها
- 2
افکارم بیرون کشیده شدم. سریع دستش رو پس زدم که متعجب نگام کرد. بیشتر به در چسبیدم که اخمهاش رو توهم کشید. نگاهش بین من و جاده درنوسان بود و من سعی کردم اهمیتی بهش ندم.
- چیه؟! چیزی شده؟
ریلکس جواب دادم:
- نه چیزی نشده.
- پس این رفتارها چیه؟
بیخیال پرسیدم:
- کدوم رفتارها؟
- من رو به حرف نگیر ترنم. میگم چته؟ چرا من رو پس میزنی؟
- پس نزدم تو رو
- پس عمهی من بود دو دقیقه پیش دستی که رو پاش بود رو پس زد؟!
سکوت کردم. دلم این لمس و تماسها رو نمیخواست احساس غریبگی میکردم اما دلم از یه جای دیگه پر بود. واسه همین بهونه اوردم:
- متین صیغهی محرمیت بین من و تو خیلی وقته تموم شده.
هیستریک و بلند خنددید:
- عه؟ نه بابا! دردت اینه؟ بذار ببینم قبلش که به هم محرم بودیم چندبار باهم خوابیدیم و رابطه داشتیم... .
یه حالت متفکر به خودش گرفت:
- اوم... .
عصبی نعره زد:
- هیچبار هیچوقت. ببینم واسه اون پسره هم همین اداها رو درمیاوردی؟ یا نه چون اون آراد صبوری بود و قصد انتقام گیری داری ازشون حلالت؟ بگو ببینم!
چشمهام رو بستم، سکوت بهتر بود.
- جواب بده دیگه این قیافه گرفتنها فقط واسه من دیگه اره؟ تو اون روزیم که آراد تو زندگیت نبود و محرمم بودی همین بهونهها رو میآوردی. حالا که دیگه اون مرتیکه هم تو زندگیت هست و دیگه بدتر.
دلم داشت صد تکه میشد. حق من نبود این همه حرف سنگین نمیگم خطاکار نیستم اما سزام این ناسزارها نیست. من که بهش گفته بودم کات کنیم خودش دوباره اومد سراغ من. تازه وقتی هم که حرفهاش رو با آراد زد و مطمئن شد از اینکه بین من و اون چیزی نبوده اومد سراغم
- تو از اول هم همین بودی هی الکی سوسه اومدی و بهونه گیری کردی که حالم بد میشه و فشار بهم میاد و روحم فلانه و روحم بهمانه. جمع کن بابا چهطور وقتی آراد بغلت میکرد این داستانها نبود، واسه من این اداهات؟
دروغ چرا واسه خودمم سواله که چرا وقتی آراد بغلم می کنه اذیت نمیشم!
- هی کشش دادی هرچی نزدیکت شدم بدتر و بیشتر دور شدی. حالا نگو خانم نقشهها داشته واسه من. واسه من لعنت شده که خودم پات رو باز کردم تو اون خراب شده من خودم تو رو با آراد اشنا کردم ترنم میخوای من رو دور بزنی؟ کی رو میپیچونی؟ معلوم نیست دلش هوایی شده چی شده که همیچین میکنه... .
قیافش رو چپکی کرد و ادامه داد:
- صیغه محرمیت بین من و تو خیلی وقته تموم شده متین... .
ادای من رو دراورد، پوزخندی زدم.
- معلوم نیست از همون اولم میخواستی من رو یا نه!
اب دهنم رو قورت دادم بلکه اون بغض لعنتیم باهاش بره پایین اما دریغ از یک میلیمتر جابهجایی.
- چیه؟! چیزی شده؟
ریلکس جواب دادم:
- نه چیزی نشده.
- پس این رفتارها چیه؟
بیخیال پرسیدم:
- کدوم رفتارها؟
- من رو به حرف نگیر ترنم. میگم چته؟ چرا من رو پس میزنی؟
- پس نزدم تو رو
- پس عمهی من بود دو دقیقه پیش دستی که رو پاش بود رو پس زد؟!
سکوت کردم. دلم این لمس و تماسها رو نمیخواست احساس غریبگی میکردم اما دلم از یه جای دیگه پر بود. واسه همین بهونه اوردم:
- متین صیغهی محرمیت بین من و تو خیلی وقته تموم شده.
هیستریک و بلند خنددید:
- عه؟ نه بابا! دردت اینه؟ بذار ببینم قبلش که به هم محرم بودیم چندبار باهم خوابیدیم و رابطه داشتیم... .
یه حالت متفکر به خودش گرفت:
- اوم... .
عصبی نعره زد:
- هیچبار هیچوقت. ببینم واسه اون پسره هم همین اداها رو درمیاوردی؟ یا نه چون اون آراد صبوری بود و قصد انتقام گیری داری ازشون حلالت؟ بگو ببینم!
چشمهام رو بستم، سکوت بهتر بود.
- جواب بده دیگه این قیافه گرفتنها فقط واسه من دیگه اره؟ تو اون روزیم که آراد تو زندگیت نبود و محرمم بودی همین بهونهها رو میآوردی. حالا که دیگه اون مرتیکه هم تو زندگیت هست و دیگه بدتر.
دلم داشت صد تکه میشد. حق من نبود این همه حرف سنگین نمیگم خطاکار نیستم اما سزام این ناسزارها نیست. من که بهش گفته بودم کات کنیم خودش دوباره اومد سراغ من. تازه وقتی هم که حرفهاش رو با آراد زد و مطمئن شد از اینکه بین من و اون چیزی نبوده اومد سراغم
- تو از اول هم همین بودی هی الکی سوسه اومدی و بهونه گیری کردی که حالم بد میشه و فشار بهم میاد و روحم فلانه و روحم بهمانه. جمع کن بابا چهطور وقتی آراد بغلت میکرد این داستانها نبود، واسه من این اداهات؟
دروغ چرا واسه خودمم سواله که چرا وقتی آراد بغلم می کنه اذیت نمیشم!
- هی کشش دادی هرچی نزدیکت شدم بدتر و بیشتر دور شدی. حالا نگو خانم نقشهها داشته واسه من. واسه من لعنت شده که خودم پات رو باز کردم تو اون خراب شده من خودم تو رو با آراد اشنا کردم ترنم میخوای من رو دور بزنی؟ کی رو میپیچونی؟ معلوم نیست دلش هوایی شده چی شده که همیچین میکنه... .
قیافش رو چپکی کرد و ادامه داد:
- صیغه محرمیت بین من و تو خیلی وقته تموم شده متین... .
ادای من رو دراورد، پوزخندی زدم.
- معلوم نیست از همون اولم میخواستی من رو یا نه!
اب دهنم رو قورت دادم بلکه اون بغض لعنتیم باهاش بره پایین اما دریغ از یک میلیمتر جابهجایی.
آخرین ویرایش توسط مدیر: