جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار جلیل صفربیگی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط رازآفرین با نام جلیل صفربیگی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 512 بازدید, 29 پاسخ و 3 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع جلیل صفربیگی
نویسنده موضوع رازآفرین
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط رازآفرین
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,455
مدال‌ها
2
هیچ ک.س نمی داند

چند وعده سکوت

برای تولد یک زخم کافی است

و چند زخم برای تولد یک شعر،

و چند مصراع

شاعری را قانع می کند

هیچ ک.س نمی داند


حتی شعر می داند چه وقت بیاید!
 
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,455
مدال‌ها
2
به خوابم می آیی

از کوچه ای

-که از وسط خوابم می گذرد-

رد می شوی

و روی دیوارهای آن

چیزی می نویسی

پلک می گشایم

از خواب بلند می شوی

ابری بر می دارم و

جمله های روی دیوار را پاک می کنم


به جمله ی آخر که می رسم باران می بارد.
 
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,455
مدال‌ها
2
در باور درخت زاده می شویم

و قد می کشیم در برابر باد

-اهالی فروردین و اردیبهشت-

بر سفره ی دل مان هیچ نیست

جز قرصی نان و

پیاله ای آب

دیوارهای خانه هامان

آن قدر کوتاه است

که سهم هیچ پرنده ای را از آسمان نمی گیریم

و هیچ نداریم

جز اندوهی سبز

که میراث نیاکان مان است

قانع به ماه و

آفتاب

با لبخندی زاده می شویم

و با لبخندی


می میریم
 
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,455
مدال‌ها
2
گل ها را بوسیده ام و

گلدان ها را تمیز کرده ام

سطل زباله را

-که پُر از فکرهای گندیده بود-

دور انداخته ام

و اتاق را مثل کف دست

از خاطره های بد پاک کرده ام

نگران آینه ها هم نباش

طوری نگاه شان می کنم

که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است و

اتفاقی از طاقچه افتاده اند

آب حوض را هم عوض کرده ام

فقط مانده

نگاهم را قاب کنم و

در دریای دلت بیندازم

ماهی قرمز نگاهت

زیبایی خانه را


چند برابر می کند.
 
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,455
مدال‌ها
2
از کوچه که می گذری

از شرمِ نگاهت

پشت دیوار مِه پنهان می شوم و

دزدانه

به خاطره هایت سَرَک می کشم

صدای تو را که می کشم

صدای تو را که می شنوم

دلم کبوتری می شود و

بر فراز ابرها

اوج می گیرد.

از کوچه که می گذری

تمام آرزوهایم را

کاسه آبی می کنم و

پشت سرت


می ریزم.
 
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,455
مدال‌ها
2
همین است دیگر!

تا می خواهی حرفت را بزنی

ناگهان پرانتزی دهان باز می کند و

حرف هایت را می بلعد

بعد هم

تا می خواهی سر و تهِ شعرت را هم بیاوری

سر و کله ی چند تا نقطه چین پیدا می شود و...

همیشه هم

علامت سوالی پیدا می شود

که سرش را پایین بیندازد و


آخر شعرت بنشیند؟
 
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,455
مدال‌ها
2
گوشی را بردار و

هر چه دلت خواست بگو

چه کار داری صدایت به گوش زندگی می رسد یا نه؟

این خط!

به آخرش که برسی

تازه می فهمی

یک عمر

همه ی حرف هایت را

اشتباهی


به مرگ گفته ای.
 
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,455
مدال‌ها
2
سرانجام

روزی رگ هایم را به هم گره می زنم

و از تاریکنای چاه خودم

می گریزم.

دلم را

-پیچیده در کفنی از الیاف ماه-

به سیاره ای دور دست می فرستم

و نامم را

از حافظه ی خاک

پاک می کنم

و برای شما

-که نگران زندگی هستید-

خانه ای کنار تنهایی ام می سازم.

اگر روزی روزگاری عاشق شُدید،


راه خانه را پیدا خواهید کرد.
 
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,455
مدال‌ها
2
ببخشید از این که حرف خودم را می زنم

من تنهایی ام را اندازه ی خودم دوخته ام

یقه ی زندگی ام را کشیده ام بالا

روی طناب خودم راه رفته ام

ساعتم را

خودم کوک کرده ام و

گذاشته ام زیر سرم

هوای خودم را هم دارم

نگذاشته ام

حرف هایم را بزنند

سال هاست

حواسم را پرت کرده ام گوشه ی کتابخانه ام

نشسته ام

سر از خودم درآورده ام


لطفاً
 
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,455
مدال‌ها
2
باد بی ضلع

از جانب خالی می وزد

من پشت ترسی سنگر گرفته ام

که کلماتم را از سرم می پراند

و این گلوله ها

چقدر خوب بلدند عربی حرف بزنند

من اما زبان مادری ام سنگ شده است

کلاهخود گشادی سرم گذاشته اند

کمین خورده ام

و این جزیره


سال هاست مجنونم کرده است.
 
بالا پایین