جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

پرونده هیولا جنایت در اداره با پنجه‌های مرموز

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته کلاس های ماورا توسط ZAHHRA با نام جنایت در اداره با پنجه‌های مرموز ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 67 بازدید, 5 پاسخ و 5 بار واکنش داشته است
نام دسته کلاس های ماورا
نام موضوع جنایت در اداره با پنجه‌های مرموز
نویسنده موضوع ZAHHRA
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ZAHHRA
موضوع نویسنده

ZAHHRA

سطح
2
 
{ارشد بخش عمومی}
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
همیار سرپرست ادبیات
همیار سرپرست کتاب
ویراستار انجمن
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,922
14,855
مدال‌ها
6


"اختصاصی اینجانب"
 
موضوع نویسنده

ZAHHRA

سطح
2
 
{ارشد بخش عمومی}
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
همیار سرپرست ادبیات
همیار سرپرست کتاب
ویراستار انجمن
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,922
14,855
مدال‌ها
6

روزی روزگاری، مدیر شرکت وسط جلسه مهم ناگهان ناپدید شد!
کارمندان جیغ کشیدند: «کجاست؟!»
کارآگاه وارد شد و گفت: «نگران نباشید، من همه چیز را حل می‌کنم!» 🕵️‍♂️✨
 
موضوع نویسنده

ZAHHRA

سطح
2
 
{ارشد بخش عمومی}
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
همیار سرپرست ادبیات
همیار سرپرست کتاب
ویراستار انجمن
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,922
14,855
مدال‌ها
6
ابتدا سراغ صحنه جرم رفتند:

■کف اتاق پر از کاغذهای پخش و پلا

□یک کفش عجیب

■صدای عجیب «میومیو»
 
موضوع نویسنده

ZAHHRA

سطح
2
 
{ارشد بخش عمومی}
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
همیار سرپرست ادبیات
همیار سرپرست کتاب
ویراستار انجمن
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,922
14,855
مدال‌ها
6
کارآگاه شروع به بازجویی کرد:

منشی: «من دیدم چیزی روی پاهای مدیر حرکت می‌کنه… ولی فکر کردم سایه‌ست!»

معاون: «من مشغول قهوه بودم، هیچ چیز ندیدم!» ☕

گربه شاهد با دمش روی کاغذها قدم می‌زد و رد خون را جا گذاشت 🐾
کارآگاه به گربه نگاه کرد و گفت: «تو چیزی می‌دونی، مگه نه؟»
گربه فقط چشم‌هایش را گرد کرد و «میو» گفت
 
موضوع نویسنده

ZAHHRA

سطح
2
 
{ارشد بخش عمومی}
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
همیار سرپرست ادبیات
همیار سرپرست کتاب
ویراستار انجمن
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,922
14,855
مدال‌ها
6
سرنخ‌ها به تدریج کنار هم قرار گرفتند:

دفترچه یادداشت مدیر پیدا شد با رمز عجیب

یک موشک بازی کوچک کنار صندلی مدیر

کارآگاه ناگهان جیغ کشید: «یافتمش!»
همه برگشتند و منتظر شدند… .
 
موضوع نویسنده

ZAHHRA

سطح
2
 
{ارشد بخش عمومی}
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
همیار سرپرست ادبیات
همیار سرپرست کتاب
ویراستار انجمن
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,922
14,855
مدال‌ها
6
شوکه‌کننده‌ترین اتفاق:
قاتل، گربه خود مدیر بود!
ماجرا این بود: مدیر عاشق ماساژ پا بود و وقتی گربه مزاحم شد، تصمیم گرفت انتقام بگیرد.
گربه با مهارت عجیب، دکمه‌ی قفل اتاق مدیر را فشار داد و خودش وارد شد!

در نهایت، کارآگاه گفت: «هیچ‌ک.س نمی‌تونه با این گربه رقابت کنه… حتی من!»
 
بالا پایین