مطالب طنز جوک های منو خانوادم

[|Queen|]

به بابام میگم دلم گرفته ؛ میگه چاه باز کن تو کابینته !
ینی محبت تو خونواده ی ما موج میزنه …🤦🏼‍♀️
.

 

[|Queen|]

عاقا ما یه دایی داریم وقتی باهاش اسم فامیل بازی میکنیم اگه مثلا اسمو نوشته باشه شیوا فامیلو مینویسه شیوایی ، اگه حیوونو بنویسه شیر اشیا رو مینویسه شیر پلاستیکی !
یه بارم حیوون با ک رو نوشته بود کک حالا دیگه خودتون کک پلاستیکی رو تصور کنین دیگه !
.

 

[|Queen|]

بابا بزرگم هشتاد سالشه همیشه اصرار میکنه که بزارید من از خونه تنهایی برم بیرون مگه زندانی گرفتید ؟ میخوام برم نون و روزنامه و اینا بگیرم …
یه روز بعد از کلی اصرار گفتیم باشه برو ولی مواظب باش ! رفته نونوایی محل به همه ی اونایی که تو صف بودن گفته عجب روزگاری شده ، پنج تا دختر دارم پنج تا پسر اونوقت تو این سن و سال من پیرمرد باید بیام تو صف وایسم نون اونارم من بگیرم …
تا یه مدت هرکس منو تو محل میدید نصیحتم می کرد !!!

 

[|Queen|]

ﺑﺎ مامانم ﺭﻓﺘﯿﻢ جلسه ﺩﺍﻧﺶ آﻣﻮﺯﺍﻥ ﺑﺮﺗﺮ ﮐﺎﻧﻮﻥ با ﻣﻮﺿﻮﻉ “ﺩﺍﺩﻥ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻮﺳﻂ ﻭﺍﻟﺪﯾﻦ”
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺟﻠﺴﻪ ﺭﻓﺘﯿﻢ مشاوره ﺧﺼﻮﺻﯽ ؛ ﻫﻨﻮﺯ ﺭﻭ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻧﻨﺸﺴﺘﻪ مامانم ﺑﺮگشته ﻣﯿﮕﻪ ﺁﻗﺎﯼ ﺻﺎﺩﻗﯽ ﻣﻦ ﻣﯿﺪﻭﻧﻢ دخترم ﻫﯿﭻ ع.ن.ی ﻧﻤﯿﺸﻪ ﻭ ﻣﻦ ﺑﻪ این ﻣﻮﺿﻮﻉ ﮐﺎﻣﻼ ﻭﺍﻗﻔﻢ !

 

[|Queen|]

چند روز پیش دلم درد میکرد به مامانم گفتم دلم درد میکنه میخوام برم دکتر ! مامان بزرگم که اونجا بود گفت : نمیخواد بری دکتر ! نوشابه بخور ! ما قدیما وقتی بز و گوسفندامون معدشون بهم میریخت بهشون نوشابه می دادیم !!!