جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار حامد نیازی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط رازآفرین با نام حامد نیازی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 299 بازدید, 17 پاسخ و 9 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع حامد نیازی
نویسنده موضوع رازآفرین
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط رازآفرین
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,446
مدال‌ها
2
معصومی...

مثل ترس ارتکاب اولین گناه

فاجعه ی اولین آغوش!

معصومی...

مثل عشق!

معصومی مثل فرشته ای جا مانده از بهشت!

معصومی مثل باران

مثل گندم

مثل پاییز!

معصومی مثل من...

که نشستم و تمام این دروغ ها را به موهایت بافتم!


معصومی مثل فرشته ای که برای دل شکستن ساختم!
 
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,446
مدال‌ها
2
من اگر جای تو بودم

این صبح ها،

در خواب و بیداری به من فکر نمی کردم!

وقت صبحانه

دو استکان چای نمی ریختم

وقت لباس پوشیدن چند بار نمی گفتم که آی چطور شدم؟

من اگر جای تو بودم

شهر را قدم نمی زدم

مدام گوشی تلفنم را چک نمی کردم

وقت نهار منتظر من نمی شدم!

اگر جای تو بودم عصرهای پاییز

دو بلیط سینما نمی خریدم!

کافه ها را وجب نمی کردم!

رنگ بندی برگ ها را به روی خودم نمی آوردم!

من

اگر

جای تو بودم

شب ها بدون شب بخیر می خوابیدم!

خواب من را هم نمی دیدم!

من اگر جای تو بودم

من را فراموش میکردم تا این خاطرات نفسم را نبریده اند!

راستش...

من اگر جای تو بودم مثل خودت راحت می رفتم

بدون خدانگهدار!
 
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,446
مدال‌ها
2
رفاقتی دوستت دارم...

مرامی

از آن قدیمی ها!

مثل دااش مشتی ها پایت ایستاده ام!

رفاقتی دوستت دارم...

از آن مدل ها که با کجایی تصدق نگاهت صدایت میکنند!

آن تیپ ها که دستم را زیر چانه ات بگیرم و بگویم

چطوری ورپریده!

رفاقتی دوستت دارم...

از آن ها که وقتی چای برایم ریختی بگویم ای فدای دست و پنجه ات!

آن ها که هر صبح بگویم آهای عیال

بیا ببافم آن موهای لامصبت را و شب ها بازشان کنم با ذوق!

رفاقتی دوستت دارم...

از آن ها که هلاک رفیقشانند!

همان ها که سر میدهند برای رفیقشان.

رفاقتی دوستت دارم!
 
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,446
مدال‌ها
2
رویا نیست که...

دریایی ست برای خودش

آن هم میان یک برگه ی سپید!

موج میزنی به صورتم

و تازه میشوم؛

خط به خط،

نو به نو!

غرق میشوم قافیه به قافیه

ردیف به ردیف!

من

اولین ناخدایی هستم که غرق شدنم آرزوست!
 
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,446
مدال‌ها
2
جمعه یعنی،

من باشم؛

چند خاطره ی بوسیدنی ات!

و یک سوال تکراری...

تو

پرستیدنی بودنت به خدا رفته!

من

تنهایی ام!

نه؟
 
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,446
مدال‌ها
2
کلافه ام از دلتنگی...

ولی نباید مستقیم توی چشمهایت زل بزنم و بگویم!

باید آرام و

یواشکی؛

از پشت هزار اتفاق و هزار خاطره

بیایم و بگویم :

ای وای...

شما اینجایید؟

چه تصادفی!

چه سعادتی...

اما حیف که این قاب عکس ها

نه صدایشان شبیه توست

نه عطرشان!

نه لبخندشان...

این ها فقط این جا نشسته اند

تا من یادم بماند قیافه ی عشق را !
 
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,446
مدال‌ها
2
صبح ها

یکی از خاطراتت که بیشتر از همه دوستش دارم

برایم شعر جدید دم می کند!

می نوشم

دوستت می دارم

و زندگی شروع می شود !
 
موضوع نویسنده

رازآفرین

سطح
0
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ویراستار آزمایشی
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,127
8,446
مدال‌ها
2
خودمانیم...

خدا هم شاعر بوده!

حاضرم قسم بخورم صبح ها که تو از زیر درختان راه میروی خدا آن بالا

لای ابرها نشسته

دستهاش را زیر چانه اش زده

و تو را نگاه میکند!

و زیر لبش زمزمه میکند:

"رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست"
 
بالا پایین