مشاعره حرف "ج"

[پایان]

جمال دختر رز نور چشم ماست مگر

که در نقاب زجاجی و پرده عنبیست

 

[amir mohamad]

جان چه باشد که به بازار تو آرد عاشق
قیمت ارزان نکنی گوهر زیبایی را

 

[پایان]

جای آن است که خون موج زند در دل لعل

زین تغابن که خزف می‌شکند بازارش

 

[amir mohamad]

جانا به هلاک بنده مستیز و بیا
رنگی که تو دانی تو برآمیز و بیا

ای مکر در آموخته هرجائی را
یک مکر برای من درانگیز و بیا

 

[پایان]

جام جهان نماست ضمیر منیر دوست

اظهار احتیاج خود آن جا چه حاجت است

 

[amir mohamad]

جانِ بیمارِ مرا نیست ز تو روی سؤال
ای خوش آن خسته که از دوست جوابی دارد

 

[پایان]

جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی

غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد

 

[amir mohamad]

جرعه به جرعه ميدهم شعر به نوش دلبرم
دل که نکرد اثر به او شـعر کند مگر اثر

 

[پایان]

جمال کعبه مگر عذر رهروان خواهد

که جان زنده دلان سوخت در بیابانش

 

[Tara Motlagh]

جلوه چو با آن قد و قامت کند
بیشتر از مرگ قیامت کند

نیم‌کُشِ غمزه‌ی آن ساحرم
گر زندم تیغ، کرامت کند

چشمِ تو هر گوشه به دزدیِ دل
رخنه به بنیادِ سلامت کند

جز به دو محرابِ کجت در جهان
مسـ*ـت ندیدم که امامت کند

گر نکنی یار، تو هم‌خانگی
جان ز تنم ترکِ اقامت کند

هر که گرفتارِ تو بیند مرا
زهره ندارد که ملامت کند

فیضی اگر بگذری از دین و دل
ملکِ جنون، عشق به نامت کند