مشاعره حرف "ج"

[رستاخیز]

جوانی بهاریست که زود می گذرد
قدرش را بدان که ز طلا ساخته اند
گر قدر ندانی در غفلت سر کنی
در پیری حسرت جوانی می کشی

 

[ill_mah]

جنگ از طرف دوست دل آزار نباشد
یاری که تحمل نکند یار نباشد

 

[Tara Motlagh]

جانِ عطار از پریشانی است همچون زلفِ تو
جمع کن بر روی خود جانِ پریشانِ مرا

 

[mobina01]

جان رفت در سر می و حافظ به عشق سوخت
عیسی دمی کجاست که احیای ما کند

 

[ام کا اچ p.r]

جهان از روی تو پر شور و شوقست
مر از روی تو هر لحظه ذوقست

 

[Raaz67]

جز دل که گیرد جان من جز من که گیرد جان دل
گر دل بمیرد وای من گر من بمیرم وای دل

 

[ام کا اچ p.r]

جهان را جان شوی آنگه شوی اقلیم جانرا سر
شوی از جان جان آگه حقیقت را عیان بینی

 

[BALLERINA]

جانم بگیر و صحبت جانانه ام بخش
کز جان شکیب هست و ز جانان شکیب نیست

 

[ام کا اچ p.r]

جانْ بی جمالِ جانان میلِ جهان ندارد
هر ک.س که این ندارد حقّا که آن ندارد

 

[BALLERINA]

جهان را چه سازی که خود ساختست
جهاندار ازین کار پرداختست