- Jan
- 37
- 583
- مدالها
- 2
دیدم که برنداشت کسی نعشم از زمیناینکه پر از درد و حرف باشی ولی نه بغضت بگیره و نه حتی اشک توی چشمهات حلقه بزنه که حداقل سبک بشی با گریه کردن و از وزن غمهای روی دلت کم بشه، توی یه لول دیگه از سخت بودنه و تو احساس میکنی که کند شده عقربه ساعت..
خود نعش خود به شانه گرفتم گریستم من:)