جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

متفرقه حرف دلت را بگو:)

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته تعامل ادبی توسط Kiana' با نام حرف دلت را بگو:) ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 61,843 بازدید, 2,230 پاسخ و 9 بار واکنش داشته است
نام دسته تعامل ادبی
نام موضوع حرف دلت را بگو:)
نویسنده موضوع Kiana'
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ریحانا۲۰

ggfg

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
14
174
مدال‌ها
2
پشت این چهره خندون

یه غمی نهفته دارم

ای خدا دلم گرفته

حرفایی نگفته دارم

خسته از دلواپسی ها

خستم از نامهربونی

ای خدا دوای دردم

تو حالم و میدونی

ای خدا دستام و بگیر

نزار اینجا بمونم

نزار تو این دنیای تاریک

تک و تنها بمونم
حاصل جمع من و تو ما نشد
هر کاری کردیم گره ها وا نشد
هر کاری کردیم من و تو اخرش
هیچی به حز فاصله پیدا نشد
 

ریحانا۲۰

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
361
2,452
مدال‌ها
2
خیزید و به پای خم مستانه سر اندازید

وآن راز نهانی را از پرده براندازند

این طرح کج گیتی شایان تماشا نیست

شایان تماشا را طرح دگر اندازید

ذوق بشریت را این عشق کهن گم کرد

عشقی نو و فکری نو اندر بشر اندازید

تا عشق دگرگونی پیدا شود اندر دل

آن زلف چلیپا را در یکدگر اندازید

تا یار که‌را خواهد تا عشق که‌را شاید

خود را و حریفان را اندر خطر اندازید

تا عامه شود بیدار تا خاصه شود هشیار

اسرار حقیقت را در رهگذر اندازید

تا حق‌طلبان گردند از دربدری آزاد

شیخان ریایی را از در بدر اندازید

این محنت بی‌دردی دردی دگرست آری

گر دست‌ دهد خود را در دردسر اندازید

گر عقل زند لافی دشنام دهید او را

وآنجا که جنون آید پیشش سپر اندازید

یک شعله برافروزید از آه دل سوزان

وانگه چو بهار آتش در خشک و تر اندازید
 

ریحانا۲۰

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
361
2,452
مدال‌ها
2
دیگران کاشتند و ما خوردیم

شاه انوشیروان به موسم دی

رفت بیرون ز شهر بهر شکار

در سر راه دید مزرعه‌ای

که در آن بود مردم بسیار

اندر آن دشت پیرمردی دید

که گذشته است عمر او ز نود

دانه جوز در زمین می‌کاشت

که به فصل بهار سبز شود

گفت کسری به پیرمرد حریص

که: «چرا حرص می‌زنی چندین؟

پای‌های تو بر لب گور است

تو کنون جوز می‌کنی به زمین

جوز ده سال عمر می‌خواهد

که قوی گردد و به بار آید

تو که بعد از دو روز خواهی مرد

گردکان کشتنت چه کار آید؟»

مرد دهقان به شاه کسری گفت:

«مردم از کاشتن زیان نبرند

دگران کاشتند و ما خوردیم

ما بکاریم و دیگران بخورند»
به اصفهان رو که تا بنگری بهشت ثانی

به زنده‌رودش سلامی ز چشم ما رسانی

ببر از وفا کنار جلفا

به گل چهرگان سلام ما را

شهر با شکوه، قصر چلستون، کن گذر به چار باغش

گر شد از کفت‌ یار بی‌وفا، کن کنار پل سراغش

بنشین در کریاس یاد شاه عباس بستان از دلبر می

بستان از دست وی می پی در پی تاکی تا بتوانی

جز شادی در دهر کدامست

غیر از می هرچیز حرام است

ساعتی در جهان خرم بودن بی‌غم بودن بی‌غم بودن

با بتی دلستان محرم بودن با هم بودن همدم بودن

ای بت اصفهان زآن شراب جلفا ساغری در ده ما را

ما غریبیم ای مه! بر غریبان رحمی کن خدا را
 

ریحانا۲۰

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
361
2,452
مدال‌ها
2
دلم تنگ پدر و مادرم است
تنهایی ام بدون آنها برایم جهنم است
دلم آنها را می‌خواهد
برای همیشه تنها شدم🖤🖤🖤
 

-RPR-

سطح
4
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار ارشد
گوینده انجمن
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
4,703
32,877
مدال‌ها
6
بالا پایین