جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

فایل شده {حزین} اثر •نازنین هاشمی نسب کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات توسط Ciel با نام {حزین} اثر •نازنین هاشمی نسب کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,653 بازدید, 40 پاسخ و 13 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات
نام موضوع {حزین} اثر •نازنین هاشمی نسب کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع Ciel
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Ciel
موضوع نویسنده

Ciel

سطح
1
 
ناظر تایید
ناظر تایید
شاعر انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
527
9,454
مدال‌ها
3

می‌دانی دلتنگی یعنی چه؟
یعنی دیدگانم در تمنّای دیدنت، مذاب می‌شود و اشک‌هایم گدازه.
یعنی شب‌هایم سیه است و روزهایم، سیه‌تر از شب‌هایم.
یعنی می‌جنگم با قلب سرگشته و حیرانی که نمی‌داند پتپد یا بمیرد؟!
من در این چهاردیواری، بی‌تو غریبم.
تو که نباشی، من بی‌تو همیشه این‌گونه دلتنگم!

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

Ciel

سطح
1
 
ناظر تایید
ناظر تایید
شاعر انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
527
9,454
مدال‌ها
3

آن نیمکت خالی ز تو
شمیم رهسپار تنت از لباسم
رویای گیسوان سیه رنگت در ذهنم...
تکرار روزها و شب‌هایم شده‌است.
من از جدال با خود و خاطره‌هایت رنجیده‌ام.
من از بی‌معرفتی تو و سادگی خود خسته‌ام.
من دیگر، از دل‌سنگ تو و دل بی‌تاب خود نیز بی‌زار شده‌ام.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

Ciel

سطح
1
 
ناظر تایید
ناظر تایید
شاعر انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
527
9,454
مدال‌ها
3
بابونه جانم...
مشامم ز تو پُر شده است و من، جایی میان این قلب
برایت گلدانی آماده کرده‌ام.
تا ریشه‌ات همدم این خاک شود، تو تا اَبد برایم باقی می‌مانی.

 
موضوع نویسنده

Ciel

سطح
1
 
ناظر تایید
ناظر تایید
شاعر انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
527
9,454
مدال‌ها
3
 آخر مسیر دلبستگی، برایم آن‌چه که می‌خواستم نبود.
تو در آن‌جا، منتظر آمدنِ من نبودی.

به‌مقصد که رسیدم، خستگیِ راه درجانم ماندگار شد.
تو در آن‌جا، روی آن نیمکت نبودی.
به‌انتها که رسیدم، به اُمید آمدنت رخت صبر به‌تن کردم اما باز هم... نیامدی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

Ciel

سطح
1
 
ناظر تایید
ناظر تایید
شاعر انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
527
9,454
مدال‌ها
3
جانم به‌سان آن سبوی شکسته، از حُرن لبریز شد.
مرا میلی به ترمیم این تخریب‌ها نیست.
مرا اُمیدی به ساختن این سوختن‌ها نیست.
تا تو مرا بنگری، دیگر هرگز حُزنی در این سبوی شکسته نیست.
 
موضوع نویسنده

Ciel

سطح
1
 
ناظر تایید
ناظر تایید
شاعر انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
527
9,454
مدال‌ها
3

می‌گویند، آن‌که رفت دیگر قصدِ بازگشت و ارزشِ ماندن ندارد اما تو تا رفتی، من برای آمدنت به‌دامان این عالم چنگ زدم.
این قلبِ محزون بی‌تو دیگر تمام است. بدان ارزش ماندنت، به زنده ماندن جانِ بی‌تاب من گره خورده‌است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

Ciel

سطح
1
 
ناظر تایید
ناظر تایید
شاعر انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
527
9,454
مدال‌ها
3
ریسمان دلم، میان دست‌های تو چه می‌کند؟
گاه به بندِدلم می‌زنی تبر و گاه، می‌دوزی تکّه‌هایش را...
گاه ریسمان دلم را به آن میخ زنگ‌زده‌ی عشق می‌آویزی و گاه، منتظر پرواز دل بی‌نوای منی.
این دیوار کاه‌گلی، تحمل این عشق را ندارد.
مرا که در آغوش بگیری، همین برایم کافی‌ست!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

Ciel

سطح
1
 
ناظر تایید
ناظر تایید
شاعر انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
527
9,454
مدال‌ها
3
گویم از میان قلب‌های محزون، شوق به پرواز درآوردن چه زیباست!
مرا میلی به ماتم و حزن نیست.
مرا گزندی به قلب و جانم نیست.
من اگر دو بال داشته باشم، یک‌نفس به‌سویت پرواز می‌کنم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

Ciel

سطح
1
 
ناظر تایید
ناظر تایید
شاعر انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
527
9,454
مدال‌ها
3

در آن لحظه‌ای که خندیدم، بغضی درون دلم شکست‌.
آن زمان که شاد بودم، کُنج دلم
همان اعماق معروف وجودم
از تیرگی، از غُصه بی‌داد می‌کرد.
آن زمان که میان آدمیان بودم...
دلم همان تنهایی محبوبم را می‌خواست‌.
 
موضوع نویسنده

Ciel

سطح
1
 
ناظر تایید
ناظر تایید
شاعر انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jan
527
9,454
مدال‌ها
3

هرج و مرجی درون ذهنم، افکارم را از هم گسسته.
میان تکّه‌های این درد، شعله‌ی فروزان دلم نیز خموش گشته.
شاید تا اَبد من، از درون فرو ریخته‌ام!
آدمیان چی می‌دانند؟
آن‌ها رنگ رخسارم می‌بینند و از درونِ پرتلاطمم...
هیچ خبری ندارند.

 
بالا پایین