جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار حسین خوارزمی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط MHP با نام حسین خوارزمی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 2,618 بازدید, 82 پاسخ و 4 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع حسین خوارزمی
نویسنده موضوع MHP
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط MHP
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,389
47,031
مدال‌ها
23
نور جمال روی تو در آفتاب نیست
بوی شکنج زلف تو در مشک ناب نیست


گل را بروی خوب تو نسبت نمیکنم
زان رو که گل چو روی تو سنبل نقاب نیست


گشتم خراب از غم عشق تو ای صنم
خود کیست آنکه از غم عشقت خراب نیست


هر شب مصاحبان ترا تا سحر دمی
از ناله های زار من امکان خواب نیست


ما مسـ*ـت و بیخود از لب میگون دلبریم
مستی اهل دل زنبیذ و شراب نیست


گویند هست دعوة مظلوم مستجاب
چونست اینکه دعوت من مستجاب نیست


ترک خطائی تو حسین از چه بیوفاست
ترک غمش بگیر که ترکش صواب نیست
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,389
47,031
مدال‌ها
23
ما را نماند میل شکر با دهان دوست
وقت سخن چو گشت شکرخا دهان دوست


سودائیان عارض خود را بیک نفس
از روی لطف کرد مدارا دهان دوست


گوئی مفرح از در و یاقوت ساخته است
از بهر دفع علت سودا دهان دوست


پاشد گه تکلم و پوشد گه سکوت
در ثمین و عقد گهر را دهان دوست


چون لاله داغ بر دل یاقوت می نهد
با لعل پر ز لؤلؤ لالا دهان دوست


عمر دوباره ک.س به تمنا ندید و ما
هر لحظه میکنیم تمنا دهان دوست


آنکو ز اهل ذوق سلیم است کی کند
وصف نبات و ذکر شکر با دهان دوست


گفتیم شعر نازک و شیرین و آبدار
چون شد ردیف شعر تر ما دهان دوست


شکر شود ز شرم حدیث حسین آب
گر شکر لعل یار کند یا دهان دوست
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,389
47,031
مدال‌ها
23
روئی است روی دوست که هیچش نظیر نیست
زانرو بهیچ رویم از آن رو گزیر نیست


در عشق آن پری چه ملامت کنی مرا
دیوانه چون ز عقل نصیحت پذیر نیست


آنکس که داد دست ارادت به پیر عشق
هیچش خبر ز طعنه برنا و پیر نیست


دارم نظر بعارض خورشید منظری
کز ماه رو بجمله جهانش نظیر نیست


آزاد بنده که شود پای بند او
برگشته طالعی که در این دام اسیر نیست


دارم ضمیر روشن و رای منیر از آنک
جز مهر روی دوست مرا در ضمیر نیست


با تاب آفتاب رخش روز و شب مرا
حاجت بمهر انور و بدر منیر نیست


تا تا با دزد به طره عنبر فشان او
ما را هوای نکهت مشک و عبیر نیست


ای دوست دستگیر حسین شکسته را
کو را بجز تو هیچکسی دستگیر نیست
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,389
47,031
مدال‌ها
23
دوش از حضور تو دل ما خوش سرور داشت
وز منظر تو چشم نظر باز نور داشت


در کنج این خرابه دلم با تو ای پری
نی آرزوی روضه نه سودای حور داشت


بر خدمت تو صحبت حور بهشت را
زاهد از آن گزید که عقلش قصور داشت


چون دیده دید ماه جمالت زیاده شد
مهری که با تو جان ستمکش ز دور داشت


از پرتو تجلی انوار عارضت
هم دیده روشنائی و هم دل سرور داشت


شب تا سحر ز شام خط و صبح عارضت
خاطر همان حکایت موسی و طور داشت


در حلقه های زلف پریشان دلکشت
تا بامداد حلقه دلها حضور داشت


می یافت گوش جان من از صوت دلگشت
آن لذتی که نغمه صاحب زبور داشت


امروز حاسدان تو در ماتمند از آنک
با تو حسین دلشده دوشینه سور داشت
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,389
47,031
مدال‌ها
23
درد عشقت دامن جانم گرفت
بار دیگر غم گریبانم گرفت


در هوایش بس که میگریم چو ابر
زاب چشمم خاک هجرانم گرفت


دیده ام زلف پریشانی از آن
خاطر از عیش پریشانم گرفت


دشمن بد کیش گر تیرم زند
ترک ترک خویش نتوانم گرفت


بی رخ آن یوسف عیسی نفس
دل ز کنج بیت احزانم گرفت


مشتری ماهرو قدر مرا
زان نمیداند که ارزانم گرفت


جز بآب دیده ننشیند حسین
آتشی کاندر دل و جانم گرفت
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,389
47,031
مدال‌ها
23
ترک من بار دیگر راه جفا پیش گرفت
بی گنه ترک من خسته درویش گرفت


دلش از صحبت اصحاب که نیک اندیشید
بحکایات حسودان بداندیش گرفت


من دلسوخته ترکش نکنم گر چه کنون
بی گنه ترک من آن ترک جفا کیش گرفت


مرگ خود میطلبم روز و شب از حق بدعا
زانکه بی او دلم از زندگی خویش گرفت


آن پریچهره ندانم چه شنیده ز حسین
که نظر از من بیچاره درویش گرفت
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,389
47,031
مدال‌ها
23
ای باد صبحدم گذری کن بکوی دوست
وز من ببر سلام و تحیت بسوی دوست


رخ بر درش نهاده بگو از زبان من
کاشفته گشت حال دلم همچو موی دوست


گر دست حادثات ز پایم در افکند
باشد هنوز در سر من آرزوی دوست


قربان اگر کنند به تیغ جفا مرا
بدکیشم ار روم ز سر جستجوی دوست


دشمن بگفتگوی من افتاده است و من
آن نیستم که ترک کنم گفتگوی دوست


صد بار مردم از غم و بازم حیات داد
همچون مسیح باد سحرگه ببوی دوست


این دولتم بس است که غایب نمیشود
یکدم ز پیش دیده من نقش روی دوست


یارب بود که بار دگر چشم تیره ام
روشن شود ز پرتو روی نکوی دوست


دانی که کحل چشم حسین شکسته چیست
گردی که باد صبح رساند ز کوی دوست
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,389
47,031
مدال‌ها
23
رفتی و یاد تو ز دل ریش من نرفت
نقش خیال روی تو از پیش من نرفت


ملک وجود من ز غمت گر چه شد خراب
سلطان عشقت از دل درویش من برفت


در دور عشق روی تو ایماهرو نماند
نیش غمی که بر جگر ریش من نرفت


این میکشد مرا که دل بیوفای تو
جز بر مراد خصم بداندیش من نرفت


تا جرعه ای حسین ز جام تو نوش کرد
آن ذوق هرگز از دل بیخویش من نرفت
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,389
47,031
مدال‌ها
23
این چه داغی است که از هجر تو بر جان من است
وین چه سوزیست که بر سی*ن*ه بریان من است


حال دل از شکن طره خود پرس که او
مو بمو واقف احوال پریشان من است


با چنین دیده غم دل نتوانم پوشید
زانکه غماز دلم دیده گریان من است


همچو مجنون بجنون شهره شهری شده ام
تا سر زلف خوشت سلسله جنبان من است


بی توام ترک تماشای گلستان نبود
هر کجا چون تو گلی او ز گلستان من است


آسمان گو بنشان شمع شب افروز فلک
ماه رخساره تو شمع شبستان من است


از زر و سیم رخ و اشک توانگر گشتم
تا که گنج غم تو بر دل ویران من است


زان لب همچو نگین و دهن چون خاتم
ملک آفاق چو جمشید بفرمان من است


سالها لاف زدم کان فلانم لیکن
از کرم هیچ نگفتی که حسین آن من است
 
موضوع نویسنده

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
Aug
6,389
47,031
مدال‌ها
23
بیک لطیفه که دوشینه ذوالجلال انگیخت
میان ما و تو بنگر که چون وصال انگیخت


چه لطف بود که دور سپهر از سر مهر
میان مشتری و ماه اتصال انگیخت


هزار طایر جان را شکار کرد رخت
چو دام و دانه مشکین ز خط و خال انگیخت


غلام قدرت آنم که از کمال کرم
جمال روی تو در غایت جلال انگیخت


چو بر صحیفه دل نقش بند فکرت من
مثال پیکرت ای ماه بیمثال انگیخت


خط از بنفشه رخ از لاله قد ز سرو سهی
دهن چو شکر شیرین لب از زلال انگیخت


حسین اگر چه خیالی شود ز ضعف رواست
چو نقش حسن تو در صفحه خیال انگیخت
 
بالا پایین