جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار حسین وصال پور

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط mobina01 با نام حسین وصال پور ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,133 بازدید, 100 پاسخ و 3 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع حسین وصال پور
نویسنده موضوع mobina01
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
وقتی که گردن ها همه در بند افسار است
سرها همه قربانی و محصور افکار است

بیهوده می خوانیم سرود از رقص آزادی
تا روح ما در هجمه های زخم و آزار است...

از حال ویرانت نگو هرگز شفایی نیست
کار طبیبان هم در اینجا قتل بیمار است

دردی به دل دارم ولی در دل نمی گنجد
این درد در هر نقطه از جسم من انبار است

سهم فقیران از تمام سفره ها آه است
با معده خالی نفس در سی*ن*ه دشوار است

کاشانه خویش را به دست بادها دادیم
از خانه و کاشانه اکنون جرز دیوار است

ما زندگانیم و دریغ از مهر و خوشرویی
روی آر به قبرستان تمامش نقش گلزار است

رویای خوشبختی حتی در خوابمان گم شد
در دام جان فرسای غم رویا گرفتار است

از اختیارم صحنه رفتن بیرون است
ماندن میان زندگی از حکم اجبار است

زنهار اینجا جای از دست رفته ها خالیست
بازمانده های من همین چند بیت تکرار است
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
دیدم که تو در نم نم باران شکستی
دیدم که به آن حال پریشان شکستی

چون کوه نشستی به تماشای کسی دور
صدبار فرو ریختی و نالان شکستی

بر برگ درختی که پس افتاد نوشتم!
انگار تو هم مثل من آسان شکستی

ای دل بنازم همتت،زان که هنوز هم
ماندی سر پیمانش و پنهان شکستی ...

کوتاه سخن این که"کسی جز تو ندارد"
آن دل که گران بردی و ارزان شکستی...
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
هم بر همه آشکارا ،هم برهمه ای پنهان
یک بارخداوندی صد بار دگر شیطان

با ساز تو رقصیدم ازهر طرف گفتی
هم خوی مسلمانی ، هم کافر بی ایمان

از چشم تو برپایم ،از عشق تو ویرانه
هم جانی و هم مرهم ،هم درد بی درمان

با این دورنگی ات،یک سو نمی مانی
هم قاصد گرگانی هم دوست سگ چوپان

از دام بلا جستم ،در دام تو افتادم
بر من مقدر شد زندان پس از زندان


و حاصل ما این بود از عاشق هم بودن
بگذشتی و بگذشتم ،تواز من و من ازجان
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
در خم زلفت چه داری بیقرارم کرده ای
در کدامین کِشت روییدی خمارم کرده ای

گَه پریشان خاطرم کردی و گه دیوانه ام
بر همین احوال سردرگم دچارم کرده ای

خارج از میدان می بازم مصاف عشق را
باختم خودرا همان وقتی قمارم کرده ای

راز این آشفتگی پیچیده در موهای توست
در شب افسانه ی زلفی که تارم کرده ای

شاعری بودم که تنها از جدایی می نوشت
آمدی و "دل سپردن "را شعارم کرده ای

قانعم کردی بمانم در جنون زندگی
آه ای دیوانه میبینی چکارم کرده ای!
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
آواره گانیم ما که از غربت برگشتیم
همچون پیامبری که از امّت برگشتیم

با آخرین توان تا بیگانگی رفتیم
عزت برده ایم و با ذلت برگشتیم

هرجا نشان از معرفت و آدمیت بود
بی شوق رفته ایم و با رغبت برگشتیم

افسار پاره کرده تا کجا خواهیم رفت
که از خود و خدا و از فطرت برگشتیم

از وصل تا خواستیم گلویی تازه گردانیم
گفتند مجالی نیست و بی فرصت برگشتیم

حالا پشیمانیم !که دست زندگی رو شد
ای وای ما از عشق چه بی علت برگشتیم
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
تو ای خیال روشن ای دردِ دچار من
از دور می کشانمت هرشب کنار من

افسانه ای هنوز و من باور می کنم
عمری باتو می شود به سر قرار من

می دانمت میان این هجوم دلتنگی
یک شب می رسد به راهت گذار من

بر روی سنگ قبرم به جای نام من
تنها یک حرف بنویسید "نگار من"

سالها بعد مرگ من به یاد تو هنوز
بوی تو می آید از سمت مزار من

چند روز که مانده ز دنیا مرا بخوان
یک شب باد می برد خط غبار ِمن ...
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
راه این ویرانه را درپی بگیری" بهتر است "
خود را مسوول خود گر می پذیری بهتر است

وقت رفتن دست خالی می روی،چون آمدی
دل نداری از پی چیزی ،فقیری بهتر است !

"عشق پیری گر بجنبد سر به رسوایی کشد"
عشق چون معنای رسواییست،پیری بهتر است!

دل اگر خواهی ببندی سوی نااهلان بدان
از همان دستی که دادی پس بگیری بهتر است...

کوچ باید کرد از جایی که جز آزار نیست
گاه رفتن ها ناگاه از اسیری بهتر است


ساز و آواز تو در گلزار باید بلبلا!
درقفس "چه چه" سزایت نیست ،بمیری بهتر است!
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
کلبه ای متروکه را غوغای طوفان است و بس
جای بلبل های خوش آواز زندان است و بس

یا لب پیمانه خواهد مرد ،یا ویرانه ها
عاقبت محصول دل دادن فقدان است و بس

بس خطاکار است نام پر شکوه "آدمی"
خوش به حال آن که در دنیا انسان است و بس

صحبت دل را فقط از دیده ها باید شنید ..
عشق در پیراهن جادوی کنعان است و بس

سوی یک مقصد به نام هیچ راه افتاده ام
آدم دیوانه را تنها بیابان است و بس

من در این میخانه ها صد باغ جنت دیده ام
قبله ام‌ پیچ و خم مویی پریشان است و بس

شک ندارم شاعر این بیت ها دیوانه است
شاعری کردن فقط تکرار عصیان است و بس
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
پشت این پنجره دلتنگ تماشای توام
کاش سنگی بزنی شیشه تنهای مرا...
 
بالا پایین