جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

معرفی کتاب خاطرات گمشده

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته قفسه کتاب توسط BARAN_KH_Z با نام خاطرات گمشده ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 695 بازدید, 14 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته قفسه کتاب
نام موضوع خاطرات گمشده
نویسنده موضوع BARAN_KH_Z
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط BARAN_KH_Z
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
سرپرست علوم و فناوری
کاربر ممتاز
Jan
6,367
13,000
مدال‌ها
5
بسم الله الرحمن الرحیم
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
سرپرست علوم و فناوری
کاربر ممتاز
Jan
6,367
13,000
مدال‌ها
5
معرفی کتاب خاطرات گمشده
کتاب خاطرات گمشده نوشتهٔ عبدالله البصیص و ترجمهٔ محمد حزبایی زاده است. نشر ثالث این رمان معاصر ایرانی را روانهٔ بازار کرده است. این رمان توسط وزارت اطلاعات کویت سانسور و ممنوع‌الانتشار شده است.
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
سرپرست علوم و فناوری
کاربر ممتاز
Jan
6,367
13,000
مدال‌ها
5
درباره کتاب خاطرات گمشده
کتاب خاطرات گمشده برابر با یک رمان معاصر از کویت است که روایتگر یکی از مهم‌ترین برهه‌های تاریخ این کشور، یعنی سال‌های جنگ با کشور عراق است؛ سال‌های بین ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰ میلادی. عبدالله البصیص در این اثر سعی کرده است با بیانی روایی پرتره‌ای از مردم کویت ارائه دهد که زیر حملات بی‌امان نیروهای عراق گرفتار شده‌اند
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
سرپرست علوم و فناوری
کاربر ممتاز
Jan
6,367
13,000
مدال‌ها
5
موقعیت زمانی داستان سال‌های پیش و پس از جنگ را نشان می‌دهد که می‌تواند به‌خوبی تأثیرات جنگ را بر مردم کویت روایت کند. شخصیت‌های اصلی این داستان یک افسر نظامی کویتی و یک جوان بی‌تابعیت است. کویت به‌واسطهٔ وضعیت اقتصادی خاصی که همیشه داشته، پذیرای مردمی از نژادهای مختلف جهان بوده است. عبدالله البصیص در این زمینه به‌خوبی مشاهده کرده که جنگ چه تأثیراتی بر افراد بی‌تابعیت در کشوری چون کویت دارد. شاید بر همین اساس باشد که مسئولان کویت به‌خاطر تصاویر واقعی ارائه‌شده از مهم‌ترین سال‌های این کشور انتشار این کتاب را در کویت ممنوع کرده‌اند.
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
سرپرست علوم و فناوری
کاربر ممتاز
Jan
6,367
13,000
مدال‌ها
5
عبدالله البصیص نویسنده و شاعری کویتی است که آثار موفق دیگری همچون «طمع گرگ» را در کارنامهٔ ادبی خویش دارد. این اثر نیز با وجود موفقیت و دریافت جایزهٔ بهترین رمان عربی، از گذر سانسور این کشور در امان نماند و اجازهٔ انتشار در کویت را پیدا نکرد.
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
سرپرست علوم و فناوری
کاربر ممتاز
Jan
6,367
13,000
مدال‌ها
5
خواندن کتاب خاطرات گمشده را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
سرپرست علوم و فناوری
کاربر ممتاز
Jan
6,367
13,000
مدال‌ها
5
بخشی از کتاب خاطرات گمشده
«وقتی عصر جمعه همراه با خوشی‌های بسیار برای هوس‌های کوچکمان به بازی در بیرون از چاردیواری تنگ خانه‌ها می‌رسید، لباس ورزشی می‌پوشیدم و آمادهٔ مسابقه در محوطه می‌شدم. از حمید هم می‌خواستم با کفش ورزشی در مسابقه شرکت کند و با ساعت الکترونیکی‌اش زمان بازی را داشته باشد.
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
سرپرست علوم و فناوری
کاربر ممتاز
Jan
6,367
13,000
مدال‌ها
5
پیش از آن‌که در را باز کنم ــ دری که به روی جهان بیرونی با همهٔ انواع خیر و شرش، با همهٔ حد و مرزها و زیر پا گذاشتن‌ها و روشنایی و تاریکی‌اش باز می‌شد ــ قبل از آن‌که بازش کنم، دلهره‌ای به جانم افتاد، گفتی حدسی شوم در فکر و ذهنم لولیدن گرفت، ریشه‌اش حسی گنگ بود که از درونم می‌جوشید و فاجعه‌ها را از پیش بو می‌کشید
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
سرپرست علوم و فناوری
کاربر ممتاز
Jan
6,367
13,000
مدال‌ها
5
یکباره قبل از آن‌که زبانهٔ قفل را با انگشتان لرزانم بکشم، صدای خفهٔ پدرم را شنیدم که تقلا می‌کرد نفسش را از سی*ن*ه بیرون بکشد تا فحشی تند را که در گلویش گیر کرده بود شلیک کند. حدس زدم دعوایی درگرفته که پدرم یک طرف آن است؛ احساسی که باز کردن در را معلق کنم، این‌پا و آن‌پا کردم، همه‌جای بدنم مورمور شد و یخ کرد. احساس کردم شاید آنچه در بیرون انتظارم را می‌کشد، آبستن باری از درد باشد که حافظه‌ام را تا مدت‌ها از نفس می‌اندازد. نفسم را حبس و در را باز کردم. زور زدم بر دست‌وپایم مسلط شوم. در باز شد و خش صدا روشن‌تر و سنگین‌تر شد.
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
سرپرست علوم و فناوری
کاربر ممتاز
Jan
6,367
13,000
مدال‌ها
5
دیدم پدرم توی هواست و تقلا می‌کند خود را از دستی که یقه‌اش را محکم چسبیده و گلویش را با قدرت فشار می‌دهد، خلاص کند. آن دستْ دست شاکر پدر حمید بود
 
بالا پایین