جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته {خاک سرد} اثر •DLNZ کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط DLNZ با نام {خاک سرد} اثر •DLNZ کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 883 بازدید, 23 پاسخ و 15 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {خاک سرد} اثر •DLNZ کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع DLNZ
تاریخ شروع
پاسخ‌ها 2
بازدیدها 88
اولین پسند نوشته 2
آخرین ارسال توسط DLNZ
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢مدیر ارشد بخش ادبیات🝢
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار موسیقی
ناظر ادبیات
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
3,435
12,853
مدال‌ها
17
شکستن من، کار هر روزه بود؛
اما تو فقط در یک روز توانستی کل وجودم را تاراج ببری!
غم‌زده‌ام! همانند گل‌برگ پلاسیده‌ی بالای خاک سردت.

نگاهی به صورتش انداختی و زمزمه کردی:
هیچ‌کَس برای تو پدر نخواه بود.
حال که رفته‌ای شب‌ها صدای زجه‌هایش مرا دق می‌دهد! رفتن، سهم تو نبود.
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢مدیر ارشد بخش ادبیات🝢
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار موسیقی
ناظر ادبیات
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
3,435
12,853
مدال‌ها
17
پنجشنبه‌ای دیگر؛
دعادعا می‌کنم من را هم به کنارت بیاورند!
آخر آن‌جا که کسی نیست من چرا به آن سنگ و خاک سرد دلتنگ می‌شوم؟
چه کردی تو با من عزیز کرده؟!

احساس کمبود، تمام روحم را تسخیر کرده است!
صبح‌ها که از خواب بلند می‌شوم به این فکر می‌کنم که اگر بودی الان و در این لحظات دردناک من به هیچ‌وجه غصه‌ی تورا نمی‌خوردم. البته‌ اگر بودی!
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢مدیر ارشد بخش ادبیات🝢
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار موسیقی
ناظر ادبیات
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
3,435
12,853
مدال‌ها
17
انگار که جهان را پارچه‌ای سیاه کشیده باشند؛
در چشم‌های من آن‌قدر سیاهی‌اش تلخ و بی‌رنگ است که دوست دارم چشم‌هایم را ببندم، لب‌هایم را از یک‌دیگر باز کنم. و همان‌طور که گوش‌هایم را می‌پوشانم فریاد بزنم:
- برگرد، خنده‌هایم بی تو صدا که هیچ، نشاط هم ندارند!
رها شده‌ام! حس تنهایی دارم و هیچ‌کاری برایت نمی‌کنم! گویی باور دارم که تو نرفتی... .
الرحمان نمی‌خوانم.
فاتحه نمی‌فرستم!
تو نرفته‌ای خواهی برگشت.
 
موضوع نویسنده

DLNZ

سطح
7
 
🝢مدیر ارشد بخش ادبیات🝢
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار موسیقی
ناظر ادبیات
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
3,435
12,853
مدال‌ها
17
لبخند‌هایت را فراموش کرده‌ام؛
نوازش‌هایت را نیز... .
کجا رفته‌ای که من این‌قدر دل‌تنگ شده‌ام؟
ولی من دیگر اشک نمی‌ریزم.
غصه‌هایم را در جانم تلنبار می‌کنم؛
سپس، روزی منفجر می‌شوم!
از درد دوری پدربزرگی، که اولین داغ عزیز را
با رفتنش در دلم گذاشت.
نمی‌بخشم. کسانی که مسبب بیماری و رفتنت بودند را... نمی‌بخشم.
 
بالا پایین