فایل شده [خزان را دریاب] اثر «آرام کاربر انجمن رمان بوک»

[STARLET]

سیمای ظاهرت یا باطن دروغت
کدام را باور کنم تا بشود باورت

کدام را بگویم که دیگران نخندند
کدام را نشان دهم تا بشود سخنت

 

[STARLET]

طنین صدایت هم‌سپار با باد است
عشقت همراه با خداحافظی‌ات رفت

حال با غم عجین شده تو چه کنم
نامت همراه با وجودت از یادم نرفته است

 

[STARLET]

نامه‌ی خداحافظی را بوسیدم
آن را چه زیبا در کنج خانه گذاشتم

حال که می‌خواهم تو را ز یاد ببرم
من آن را نمی‌توانم ز یاد ببرم

 

[STARLET]

خانه چه دلتنگ نامت را فرا می‌خواند
کوچه چه غریب تو را یاد می‌کند

حال من در پستوی تو ماندم و زجر کشیدم
خاطرات عجیب دلم را می‌سوزاند

 

[STARLET]

دیشب در خوابم تو را التماس کردم
تو را ای بی‌وفا درخواست کردم

گویا نشنیدی سخن و خواهشم را
که دیشب برای بار هزاران هوست کردم

 

[STARLET]

خزان آمد و برگ‌هایش را به من هدیه داد
برگ‌هایش آمد و غم را در من جا داد

پس کجایی که خزان از نبودت حرف زد
پس کجایی که برگ‌های بی‌وفاییت را داد زد

 

[STARLET]

صبحت از روز خوش و بهار می کردی
پس چه شد قول‌های زیباییت که دادی

حال که می‌خواهم تو را ستایش کنم کجایی
که دلم هوس تو را دارد و تو نیستی

 

[STARLET]

آه و غم و محنت را بی‌خیال
مشکلات و بی‌وفایی را بی‌خیال

بیا با هم روزگاران گذریم
رفتن و بی‌معرفتی و غم را بی‌خیال