مجموعه اشعار خواجوی کرمانی

[مینا طویلی زاده]

دیشب خبرت هست که در مجلس اصحاب
تا روز نخفتیم من و شمع جگر تاب

 

[مینا طویلی زاده]

تا کی ندهی داد من ای داد ز دستت
رحم آر که خون در دلم افتاد ز دستت

تا دور شدی از برم ای طرفه بغداد
شد دامن من دجله بغداد ز دستت

از دست تو فردا بروم داد بخواهم
تا چند کشم محنت و بیداد ز دستت

بی شکر شیرین تو در درگه خسرو
بر سی*ن*ه زنم سنگ چو فرهاد ز دستت

 

[مینا طویلی زاده]

ای باغبان بگو که ره بوستان کجاست
در بوستان گلی چو رخ دوستان کجاست

 

[مینا طویلی زاده]

رنج از کسی بریم که دردش دوای ماست
زخم از کسی خوریم که رنجش شفای ماست

 

[مینا طویلی زاده]

کار ما بی قد زیبات نمی آید راست
راستی را چه بلائی ست که کارت بالاست
چون قد سرو خرام تو بگویم سخنی
در چمن سرو ببالای تو می‌ماند راست

 

[مینا طویلی زاده]

گر از جور جانان ننالی رواست
که دردی که از دوست باشد دواست
چه بویست کارام دل می برد
مگر بوی زلف دلارام ماست

 

[مینا طویلی زاده]

هیچ می دانی چرا اشکم ز چشم افتاده است
زانک پیش هرکسی راز دلم بگشاده است
کارم از دست سر زلف تو در پای اوفتاد
چاره کارم بساز اکنون که کار افتاده است

 

[مینا طویلی زاده]

زلف هندوی تو در تابست و ما را تاب نیست
چشم جادوی تو در خوابست و ما را خواب نیست

 

[مینا طویلی زاده]

حذر کن ز یاری که یاریش نیست
بشو دست از آنکو نگاریش نیست

 

[مینا طویلی زاده]

ببوی زلف تو دادم دل شکسته بباد
بیا که جان عزیزم فدای بوی تو باد