فایل شده [خیال واهی] اثر «زهرا محمدی کاربر انجمن رمان بوک»

[زرطلا]

تو چه روحی هستی، رها نمی‌کنی خواب مرا!
کابوس می‌کنی، رویای شیرین مرا!
جهانم را جهنم می‌کنی.
مرا اسیر آغوشی خیالی می‌کنی.

 

[زرطلا]

عشق شد دوزخی ابدی، شدم اسیر منجلاب تو.
سوختم من، پیر شدم در کنار تو.
ساختم و تجربه کردم عشق بی‌پایان تو!

 

[زرطلا]

کائنات، دیدن روی تورا محال کردند.
در دل کوچکم، عشق تورا پایمال کردند.
هیچ، مقصودی نگذاشتند جز مرگ.
رنجیده شدم، در حصار این غم!

 

[زرطلا]

تو می‌دانی که... .
رویاهایم خیال واهی بود.
بودن در کنار تو خیال بافی بود.

 

[زرطلا]

محکوم

محکوم شدم، به همیشه لبخند زدن!
نقاب خوشی در دل غم زدن.
اسیر، اشک‌هایی بی‌پایان شدم.
من مقصر حال، الان خود شدم.

 

[زرطلا]

چرا، روی تو از من نهان است؟
مگر دیدن روی تو، گناه است!

 

[زرطلا]

کاش! صیادی بودم.
سوار بر کشتی آرزو‌ها!
صید می‌کردم، تورا.
ای گوهر نایاب دریا!

 

[زرطلا]

ای شیخ! به مریدان بیاموز عشق را.
معترف باش، که زخم خوردی ز یار!
کینه را در قلبت، حفظ کرده‌ای!
بغضت را در گلو، حبس کرده‌ای.
ادعا مکن که هستی ستوار!
چرا که حقیقت، می‌کند تورا ویران!

 

[زرطلا]

آدم شدم و خوردم، از سیب ممنوعه‌ی تو.
بیرون گشتم ز بهشت، عاقبتم شد جهنم با تو!
حکم کردند که بسوزم عمر را کنار تو.
توبه کردم، تا خرم شود جهنم سوزان تو!

 

[زرطلا]

سرکش

سرکشی کردم، ز قانون جهان.
دل سپردم، به نگاه پاک تو!
عاقبت کی کنم راز دلم را افشا.
خوف دارم، که بگویی نیستم عاشق تو!