- Feb
- 2,914
- 11,503
- مدالها
- 4
میخواهم بگریزم، اما سایهات بر دیوار قفسم افتاده است. تو، که دامیار منی، با نگاهی سرشار از دلدادگی که سنگینتر از زنجیرهاست، مرا در بند کشیدهای. من پرندهای آشوبناکم، اما هر بار که به سوی آسمان چشم میدوزم، سنگینی حضورت بالهایم را میلرزاند. این قفس دیگر میله ندارد، اما نگاه تو دیوارهایی ساخته که از آن گریزی نیست.