- Jan
- 956
- 3,349
- مدالها
- 2
سلام وقتتون به خیر.موضوع '● اِعصار پاییز اثر MANA ●' دلنوشته - ● اِعصار پاییز اثر MANA ●
درخواست تگ دارم.
درخواستتون در صف قرار گرفت.
بابت تأخیر عذرخواهی میکنم🌹
با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!سلام وقتتون به خیر.موضوع '● اِعصار پاییز اثر MANA ●' دلنوشته - ● اِعصار پاییز اثر MANA ●
درخواست تگ دارم.
سلام وقتتون به خیر.درخواست تگ دلنوشته:
● مهشید اثر دنیا ●
سلام وقتتون به خیر.سلام و وقت خوش، درخواست تگ دارم![]()
دلنوشته تکمیل شده - ● به پای زن بودنم نگذار اثر تارا مطلق ●
نام دلنوشته: به پای زن بودنام نگذار نویسنده: تارا مطلق ژانر: اجتماعی ناظر: @vian ویراستار: @DOonYa مقدمه: من زنم؛ برای گریههای بیبهانهام، برای دلتنگیهای هر لحظهام، برای خندههای بلند و پر شوقام، برای رنگی که به زندگیام میبخشم، برای مادرانههای عاشقانهام و برای همه آنچه هستم و نیستم،...forumroman.com
سلام وقت به خیر.درخواست تگ دلنوشته:
●نسخِ روح اثر دنیا ●
سلام وقت به خیر.سلام
دلنوشته❥• دزیره اثر مهرانه عسکری
![]()
فایل شده - ● دریزه اثر مهرانه عسکری ●
موضوع دلنوشته: دریزه دلنویس: مهرانه عسکری ژانر : تراژدی و عاشقانه ناظر: @ام کا اچ p.r ویراستار: @سپید کپیست: @الهه ماه :) مقدمه: دریزه به چه معناست؟! یعنی، دوستش داری امّا میدانی که به آن نمیرسی. دریزه همان کاشهاییست که با دیدن چشمانش میگویی. کاشهایی که از سر غم و دلباختگیست. آرزومندم...forumroman.com
تموم نشد؟سلام وقت به خیر.
درخواستتون در صف قرار گرفت.
چند روزی طول میکشه چون تعداد تگها بالاست.
ممنونم از صبر و شکیبایی شما🌹
سلام وقت بخیر.سلام و خسته نباشید.
درخواست تگ برای دلنوشتم رو دارم.
متشکر.
![]()
دلنوشته تکمیل شده - ● ضد و نقیض اثر غزاله درویشزاده ●
بسم الله الرحمن الرحیم نام دلنوشته: ضد و نقیض نویسنده: غزاله درویش زاده ژانر: تراژدی، اجتماعی ناظر: @ALVIN ویراستار: @سپید مقدمه: من لبریز شدهام از ضد و نقیض و افکارهای وارونه. من پر از ابهامم، پر از تفکرهای متفاوت، پر از سوال، پر از درد! نه قابل پیشبینیام و نه مورد اعتماد همگانی که از هفت...forumroman.com
ما که پول نداشتیم دماغامان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک