- Mar
- 60
- 327
- مدالها
- 2
نام مجموعه اشعار: درد
اثر: کیمیا رنجبر
قالب: سپید
ژانر: تراژدی
که هستی از کجا آمده ای
به کجا رفتی از چه حیران شدهای
بخدا گفتم و او گوش نکرد
اشک ریختم او چشم باز نکرد
شرح دادم او اعتنایی نکرد
رفتم و رفتم تا رسیدم به درخت
جستم و جستم تا رود به من،
گفت چه میگوییاصلا چیشدهاست؟
گفتم درد ندانی سرانجام این است
بال نداری، پرواز پوچ است
دل نداری، خنده هیچ است
دستم به خنکای وجودت بگو من چه کنم
قصه این است، پناه کم است
گفت چه میگویی حالت خوب است؟
تو خدا داری و حالت این است؟
کفر نگو آدم، سرانجام دنیا این است
تا سرمانخوری تب نکنی له نشوی از ذغال درونت الماس نشوی، قصه اصل همین است، تنها رمزش، شکیبایی تپش هر قلب است!
شاعر: کیمیارنجبر (حضرتجان، سربازفاطمی)
اثر: کیمیا رنجبر
قالب: سپید
ژانر: تراژدی
که هستی از کجا آمده ای
به کجا رفتی از چه حیران شدهای
بخدا گفتم و او گوش نکرد
اشک ریختم او چشم باز نکرد
شرح دادم او اعتنایی نکرد
رفتم و رفتم تا رسیدم به درخت
جستم و جستم تا رود به من،
گفت چه میگوییاصلا چیشدهاست؟
گفتم درد ندانی سرانجام این است
بال نداری، پرواز پوچ است
دل نداری، خنده هیچ است
دستم به خنکای وجودت بگو من چه کنم
قصه این است، پناه کم است
گفت چه میگویی حالت خوب است؟
تو خدا داری و حالت این است؟
کفر نگو آدم، سرانجام دنیا این است
تا سرمانخوری تب نکنی له نشوی از ذغال درونت الماس نشوی، قصه اصل همین است، تنها رمزش، شکیبایی تپش هر قلب است!
شاعر: کیمیارنجبر (حضرتجان، سربازفاطمی)
آخرین ویرایش توسط مدیر: