جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی کتاب در کولۀ داستان | یادداشتی از کورش اسدی در باب داستان‌نویسی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته قبل از تایپ کتاب بخوانیم توسط شیر کاکائو با نام در کولۀ داستان | یادداشتی از کورش اسدی در باب داستان‌نویسی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 434 بازدید, 22 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته قبل از تایپ کتاب بخوانیم
نام موضوع در کولۀ داستان | یادداشتی از کورش اسدی در باب داستان‌نویسی
نویسنده موضوع شیر کاکائو
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط شیر کاکائو
موضوع نویسنده

شیر کاکائو

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
2,607
4,906
مدال‌ها
2
داشتنِ يک جمعِ داستان‌دوستِ بی‌ريایِ شيفتۀ‌ ادبيات غنيمت است.
 
موضوع نویسنده

شیر کاکائو

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
2,607
4,906
مدال‌ها
2
كم‌ترين سودی كه اين جمع دارد اين است كه تو را هميشه تازه نگه می‌دارد _از خاک‌خوردگی نجاتت می‌دهد_ و هيچ موقعيتی برای يک داستان‌نويس نمی‌تواند بهتر از موقعيتی باشد كه در آن چندتا داستان‌نويسِ خوب بخواهند هر بار بهتر از هم بنويسند و هربار كه می‌نويسند برای هم بخوانند و هربار سطحِ همديگر را با نوشتن داستان‌های بهتر بالا ببرند.
 
موضوع نویسنده

شیر کاکائو

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
2,607
4,906
مدال‌ها
2
يكی از ويژگی‌های دهۀ چهل و در اوج‌بودنِ داستان‌نويسیِ ايران در دهۀ‌ چهل در اين بود كه چند تا داستان‌نويسِ محشر داشتند داستان می‌نوشتند و هر كدام می‌خواستند بهتر از ديگری بنويسند و داستان ايران مدام در كار كشف راه‌های تازه بود چون دست‌های تازه در كار بود و دست بالای دست بسيار بود و هيچ مكافاتی برای ادبياتِ‌ يک مملكت بالاتر از اين نيست كه _اگر داشته باشد_ فقط يک نويسندۀ جدی داشته باشد _بختكِ هفت قرن غيبتِ شعر پس از حافظ مايه‌اش همان تک بودنِ‌ حافظ و يگانه بودنِ‌ حافظ بود كه به خودِ‌ شاعر هم و به كارش لطمه می‌زد و اين طبيعتِ ادبيات است كه اثر را با يک سقفی با یک قله‌ای با يک كوفتی بايد سنجيد و از آن بالاتر رفت_ حافظ از كی می‌خواست بالاتر برود؟ درجا زد.
 
موضوع نویسنده

شیر کاکائو

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
2,607
4,906
مدال‌ها
2
تعارف نداريم كه_ حافظ از يک جا به بعد درجا دارد می‌زند.
 
موضوع نویسنده

شیر کاکائو

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
2,607
4,906
مدال‌ها
2
اين‌كه همسايۀ داستان‌نويسِ آدم داستان‌نويسِ قدر باشد او را وامی‌دارد كه حدِ قدر و مرز قدرت را در داستان نوشتن بداند و بداند كه وقتی دارد می‌نويسد پايين‌تر از حدِ زمين و زمانه‌اش ننويسد. و هيچ چيز برای یک داستان‌نويس از اين بدتر نيست كه بخواهد متوسط بنويسد و متوسط بماند و زمانه را در متوسط نگه دارد.
 
موضوع نویسنده

شیر کاکائو

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
2,607
4,906
مدال‌ها
2
هر بار داستانی را آغاز می‌كنيم _غير از اين‌كه وقتِ نوشتن در وقفِ‌ دل و نبضِ خودمان هستيم در قيدِ‌ اين هم هستيم كه بهترين داستانِ ايران و جهان را بنويسيم.
 
موضوع نویسنده

شیر کاکائو

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
2,607
4,906
مدال‌ها
2
اين‌ها جزو تربيت‌های داستان‌نويس است _طبيعتِ ‌شعورش همين بايد باشد.

و بايد هميشه تروتازه باشد.

و برای اين‌كه بتوانيم بهترين‌ها را بنويسيم بايد بهتر را شناخته باشيم و شاخک‌های‌مان را تربيت كرده باشيم كه سمت بهترين هميشه بگردد تا بفهمد چرا فلان داستان بهترين داستان است و بعد بهتر از بهترين داستان بنويسد.
 
موضوع نویسنده

شیر کاکائو

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
2,607
4,906
مدال‌ها
2
در يک كلام ادبيات بايد در خونِ آدم باشد تا آدم داستان‌نويس باشد _بعد كارها همان‌جور كه بايد پيش می‌رود.
 
موضوع نویسنده

شیر کاکائو

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
2,607
4,906
مدال‌ها
2
يک كسی یک وقتی داشت داستانی می‌نوشت. بعد یک جای كار حسابی گير افتاد. داستان گير كرد. قفل شده بود و جلو نمی‌رفت. يک جایی از داستان بود كه بايد چندتا چيز را كه توی داستان آورده بود جمع می‌كرد و تركيب‌شان می‌كرد و تركيب نمی‌شدند _از آن لحظه‌های مصيبت‌بار داستان‌نويسی. ديد زور زدن سودی ندارد. خسته هم بود. كار را تعطيل كرد. شبش نشست يک فيلم تماشا كرد. يک صحنۀ رقص توی فيلم بود. اين صحنه را كه ديد ياد يک تكه از رمان سرخ و سياه استاندال افتاد و ياد صحنه‌ای كه «ژولي‌ين» ايستاده توی يک سالن رقص كه سالن باشكوهی هم هست و يک مجسمه‌ای هم هست و بيست‌سی تا آدم كه ميان‌شان زن‌های زيبایی هم هستند و استاندال توی اين تكه از داستان از چشم «ژولي‌ين» می‌خواهد مجسمه را وصف كند. نويسنده آن شب همين تكه از رمان يادش آمد. رفت و دوباره آن را خواند (‌چون خواندنش خالی از لطف نيست اين تكه را بهتر است مستقيم از روی رمان بنويسم _استاندال مجسمه را اين‌جوری وصف می‌كند: «از زيرِ ‌بازویِ عريانِ دوشيزه‌ای مجسمۀ زيبایِ سن‌كِلِمان را ديد. در لباسِ‌ سربازِ رومی زيرِ مذبح نهان بود و زخمی بزرگ بر گردن داشت كه گفتی خون از آن روان است …») و بعد از خودش پرسيد چرا استاندال پيش از توصيفِ‌ مجسمه به بازوی عريانِ دوشيزه اشاره می‌كند و چرا بی‌واسطه مجسمه را مستقيم وصف نمی‌كند؟ و بعد فهميد كه مسئله بر سرِ همان تركيب است _تركيبِ خيره‌كننده‌ای از مذهب و ريا و و زيبايي. اين را كه فهميد ديد مشكلش حل شده و باز كه برگشت سرِ‌ داستانش ديد قفلِ كار باز شده و داستان رام شده و دارد راه می‌دهد.
 
موضوع نویسنده

شیر کاکائو

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jul
2,607
4,906
مدال‌ها
2
در بعضی داستان‌ها تركيب نقشی تعيين كننده دارد ـ كار با چند سطح و لايۀ‌ متفاوت و تركيب آن‌ها جوری كه داستان يک‌دست از آب در بيايد.
 
بالا پایین