- Aug
- 499
- 5,082
- مدالها
- 2
مهتابم!
خنده کودکان غرق در پژواک اندوه است
و رویاها مثل شیشه، زیر چکمههای سنگین واقعیت میشکنند
وعدهها در خلاء، ناامیدی را زمزمه میکنند
رودخانه، در حالیکه بار آلودگی را به دوش میکشد، از درد مینالد
درختان، همانند نگهبانانی خاموش ایستادهاند و گوش به سکوت زمین فرا دادهاند
بوم آسمان، تیرهتر از همیشه است و ابرها، توان باریدن ندارند
زنجیر زندگی، محکمتر از همیشه به پایم بسته شده
و زمین، تحتالشعاع سایه طمع
بلندتر از همیشه برای شفا فریاد میزند، اما خاموش!
ستاره زیبایم!
بنگر که زمین عزادار است
وقتی تو نیستی، هیچ چیز زیبا نیست
حتی مهتاب... !
خنده کودکان غرق در پژواک اندوه است
و رویاها مثل شیشه، زیر چکمههای سنگین واقعیت میشکنند
وعدهها در خلاء، ناامیدی را زمزمه میکنند
رودخانه، در حالیکه بار آلودگی را به دوش میکشد، از درد مینالد
درختان، همانند نگهبانانی خاموش ایستادهاند و گوش به سکوت زمین فرا دادهاند
بوم آسمان، تیرهتر از همیشه است و ابرها، توان باریدن ندارند
زنجیر زندگی، محکمتر از همیشه به پایم بسته شده
و زمین، تحتالشعاع سایه طمع
بلندتر از همیشه برای شفا فریاد میزند، اما خاموش!
ستاره زیبایم!
بنگر که زمین عزادار است
وقتی تو نیستی، هیچ چیز زیبا نیست
حتی مهتاب... !