جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

فایل شده دلنوشته‌ی بی نهایت های من برای تو اثر مبینا عباسی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات توسط مبینای شهر قصه ها با نام دلنوشته‌ی بی نهایت های من برای تو اثر مبینا عباسی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,574 بازدید, 30 پاسخ و 30 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات
نام موضوع دلنوشته‌ی بی نهایت های من برای تو اثر مبینا عباسی
نویسنده موضوع مبینای شهر قصه ها
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط مبینای شهر قصه ها
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,475
37,996
مدال‌ها
5
می‌خواستم پل‌های شکسته را بسازم از نو، ولی تو دائم خرابش کردی... .
می‌خواستم پر پرواز تو باشم ولی تو سقوط را انتخاب کردی... .
می‌خواستم از پشت دیوار برزخ برای تو از بهشت گل‌های رز بچینم.
تو همان آتش جهنم را انتخاب کردی و این شد تمام من برای تو... .
ماندن در بغض‌های تنهایی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,475
37,996
مدال‌ها
5
کاش میشد همه چیز را در دریا غرق کنم و به سمت تو برگردم... .
ولی انگار این دریا طوفانی شده و دردهای من برای او زیادی است!
کاش در اوج سختی‌های قلبم یک آرامشی عجیب حاکم شود که هم تو را فراموش کنم و هم تمام سال‌هایی که با تو گذشت... .
طوفان‌ها هم از من گریزان شده‌اند!
تو که جای خود را داری بی‌وفا!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,475
37,996
مدال‌ها
5
کاش دادگاهی وجود داشت که هروقت روحت را نابود کردند شکایت کنی!
تو متهم شوی به قتل روح من!
و من شاکی باشم از تمام تو!
کاش دل شکستن بشود بزرگ‌ترین جرم دنیا... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,475
37,996
مدال‌ها
5
چه شد آن‌همه نازم و گلم‌هایت؟
از ملکه‌ی قلب تو یک‌هو شدم گدای قلبت!
چه سریع از تاج و تخت برکنارم کردی جانا؟
هوای چه کسی شما را مسـ*ـت کرد؟
چه سریع از سرزمین عشق تو تبعید شدم؟
این دستور از جانب چه کسی بود؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,475
37,996
مدال‌ها
5
چه شد آن همه مرا بردی بالا، به من پر پرواز دادی و حال طوری خوردم زمین که سال‌ها درد در سی*ن*ه‌ام خواهد ماند!
بگو تو چه پادشاه ظالمی هستی، که برای خودت، حتی نام سرزمین عشق را تغییر دادی به هوس؟
بگو چه شد که بی‌رحمی در تو بیداد کرد؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,475
37,996
مدال‌ها
5
ترانه‌های عاشقانه را دوست دارم هنوز هم!
باران‌های پاییزی را بی‌بهانه دوست دارم، البته هنوز هم!
عاشقی را دوست دارم؛ هنوز هم با وجود تمام دردهایی که به جان دلم انداختی!
هنوز هم زندگی را دوست دارم؛ با این‌که مرا سیر کردی از زنده بودن!
تبسم‌هایی که در اوج غم بر لب نشست را دوست دارم؛ با این‌که مرا سیر کردی از هرچه لبخند!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,475
37,996
مدال‌ها
5
تبعید شدم از قلبی که خودم او را زنده کرده بودم!
چه ساده مرا سوزاندی.
چه ساده تمام مرا دروغ خطاب کردی.
چه ساده هوای تو شد خفگی برای روح و روان من!
تبعید کردی مرا و از تاج و تخت خودم به گدایی رجوع آورده‌ام... .
ببین مرا!
شدم گدای عشق تو... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,475
37,996
مدال‌ها
5
فرصتی نداد روزگار، تنها ماندم!
دیگر عشقی نماند، تنها ماندم!
باوری در قلب تو از من نماند...تنها ماندم!
ماندم در هوای تو ولی بازهم تنها ماندم!
عطر تو را بوییدم ولی هیچ حسی در من بیدار نشد!
آن‌جا بود که فهمیدم، تو فقط یک خیال بودی و بس!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,475
37,996
مدال‌ها
5
عاشقی هم حدی داشت.
گذر کردم از آن حد و شد جنون مطلق برای قلب خسته‌ام... .
آن‌قدر به دنبال تو گشتم که پاهایم سست و بی‌جان شدند.
کمی هم تو بگرد!
شاید تقدیر کاری کند، شاید خدا کاری کند، شاید که نفس‌های من تمام شوند.
شاید که تو فقط دروغ بودی... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,475
37,996
مدال‌ها
5
من اگر از دیوانگی فرار می‌کردم، اگر از بلندی‌ها می‌ترسیدم دل نمی‌بستم!
من اگر از طوفان و اگر آرامش قبل از آن برایم ترسناک بود، دل نمی‌دادم به تو!
من اگر بغض را بهانه می‌کردم و اگر از اشک هایم کوه می‌ساختم، کوهی که روبه‌روی من باشد هرگز قلبم را به تو نمی‌دادم!
من اگر از جهنم و آن آتش می‌ترسیدم، دل را اسیر نفس هایت نمی‌کردم!
تو که نمی‌فهمی چه می‌گویم برای تو، رد بشو از من و آرزوهایم و بخند!
به بندبند جملاتم... .
من به خنده‌های تو راضی هستم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بالا پایین