فایل شده دلنوشته آدم بد اثر F_PARDIS کاربر انجمن رمان بوک

[PardisHP]

***
قلبم می‌لرزد، دلیل حال بد مادرم من هستم، دلیل تمام رنج‌هایش، به راستی بدترین آدم بد دنیا من هستم، کارهایم وحشیانه بوده، به امید بخشش آمده‌ام و تنها امیدم مهر مادریست.

 

[PardisHP]

***
چشمانش را بسته، ولی می‌دانم خواب نیست؛ با این حال وارد اتاق می‌شوم. آهسته صندلی را بلند می‌کنم و کنار تخت می‌گذارم. یاد خنده‌هایش می‌افتم که چه زیبا بر دل می‌نشست و حالا مدت‌هاست آنها را از او گرفته‌ام.

 

[PardisHP]

***
چشمانش را باز می‌کند و خیره می‌شود به صورتم که نمی‌دانم چرا خیس شده. سرم را پایین می‌اندازم و می‌گویم:
- من را می‌بخشی؟
حرفی نمی‌زند و فقط به سقف خیره می‌شود. اما ناراحت نیستم که جوابی نداد، همین که نگفته نمی‌بخشد، خود امیدی برای بخشیده شدن این آدم بد است.

 

[PardisHP]

***
امیدوارم خوشتون آمده باشد، موفق باشید.

پایان: ۱۴۰۰/۳/۲۵.