فایل شده دلنوشته به دیدنم بیا اثر الهام فرجی

[- گیتی -]

کد دلنوشته: ۰۰۷۱

عنوان:به دیدنم بیا
نویسنده: الهام فرجی
ژانر: عاشقانه
ناظر: @الیاس
تگ: برگزیده
کپیست: @AsAl°
مقدمه:
تو را به خدا قسم
یک‌بار به دیدنم بیا
هنوز که دلم برایت می‌تپد
و چشم‌هایم تو را می‌پالد
چشم‌هایم باز هست به راهت
اما اگر دیر بیایی
باور نخواهم کرد
که هر چیزی حدی دارد... .
*صلاح الدین جویا*

 

[Lord]

عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب رمان بوک برای انتشار آثار ارزشمندتان.

حتماپیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید.
[ قوانین دلنوشته ]

پس از 20 پست از طریق تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید.
[ درخواست نقد دلنوشته ]

بعد از ایجاد کردن تاپیک نقد شورا برای دلنوشته‌تان می‌توانید درخواست تگ بدهید.
[ درخواست تگ دلنوشته ]

پس از گذشت بیست پست از دلنوشته می‌توانید برای آن درخواست جلد بدهید.
[ درخواست جلد ]

و انشالله، بعد از پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید.
[ اعلام پایان دلنوشته ]

دلنویسان عزیز هرگونه سوالی دارید می‌توانید در اینجا مطرح کنید.
[ سوال و مشکلات دلنویسان ]

«تیم مدیریت تالار ادبیات»​

 

[- گیتی -]

***
به دیدنم بیا
با شاخه‌ای گل مریم
بگذار کوچه بوی عشق بگیرد.
بگذار خبر رسیدن تو را
شاپرک‌ها به آسمان مژدگانی دهند.

 

[- گیتی -]

***
به دیدنم بیا
گل هم نیاوردی مهم نیست...
به گل چه نیاز؟
لیلا را تنها، دیدن رخ مجنون بس است.

 

[- گیتی -]

***
سلول‌های سفیدِ مغزم می‌خواهند روحشان آرام بگیرد.
نبض ناآرامم می‌خواهد در پهلویت آرام بگیرد.
و چه‌قدر بی‌تو هیچ سرتونینی نمی‌خواهد ترشح شود... .

 

[- گیتی -]

***
به دیدنم بیا
کافه‌های شهر چندین سال است
که انتظارمان را می‌کشند
چایی‌های روی میز از دهن افتادند.
بیا که آوازه‌ی بی‌کسی‌ام از دهن بیافتد...
بیا که سخن عشق و به‌هم رسیدن از دهن نیافتد... .

 

[- گیتی -]

***
به دیدنم بیا
پیراهن گل‌گلی‌ام را برای پیشوازت گذاشته‌ام
سرخاب سفیدآب را چه لزوم؟
لحظه‌ی دیدار، گونه‌هایم مخملی می‌شود
و چشمانم فروغ دوباره می‌گیرند.

 

[- گیتی -]

***
به دیدنم بیا
برایم حرف بزن
گیتار زدنت را پایین پنجره‌ام نمی‌خواهم!
من نت به نت حنجره‌ات را می‌بلعم.
برایم حرف بزن!
بگذار گوش‌هایم فریاد شادی‌شان
گوش یک شهر را کر کنند... .

 

[- گیتی -]

***
به دیدنم بیا
شب یلدا برایت انار دان می‌کنم.
فال حافظ را برایت بی‌تپق‌زدن می‌خوانم.
آجیل‌های خودم را هم در ظرف تو می‌گذارم
و هر شصت ثانیه بیشتر بودنت را
ان‌یکادو می‌خوانم.

 

[- گیتی -]

***
به دیدنم بیا
زندگی‌ام هیچ شاعرانه‌ای ندارد!
حتی شمعدانی هم بوی غم می‌دهد...
چراغ‌ها روشن اما خانه‌ام تاریک است.
پرده‌ی ماتم گرفته حتی در باد هم نمی‌رقصد
و بشقاب‌ها....
یکی نو و یکی کهنه
دارند لنگه به لنگه می‌شوند... .