دلنوشته تکمیل شده دلنوشته بی‌خیال اثر F_PARDIS

[PardisHP]

***
بی‌خیالِ لبخند!
مگر کسی برایش مهم است لبخند بزنی؟!
آن‌ها فقط و فقط خودشان برای خودشان مهم‌اند و بس!

 

[PardisHP]

***
بی‌خیالِ تمام کسانی که نیستند؛ شاید اگر بودند روزی هم می‌رسید که آرزو می‌کردیم نباشند. پس شاید بد هم نیست که نیستند!

 

[PardisHP]

***
بی‌خیالِ رویاهای‌مان!
هرچه‌قدر هم که به آن‌ها فکر کنیم، تحقق نمی‌یابند. فقط باید بلند شویم و راه‌شان را پیدا کنیم و برویم، برویم تا شاید برسیم.

 

[PardisHP]

***
بی‌خیالِ فکرش!
آخر خودش بی‌خیال می‌شود و می‌رود. هرچه سعی کنی فکرش را دور کنی بیشتر در افکارت رخنه می‌کند.
پس بی‌خیال‌اش!

 

[PardisHP]

***
بی‌خیالِ حال!
چرا بی‌خیال‌اش؟
چون قرار است برود و بشود جزوی ناچیز از گذشته!
پس ناراحت نباش!
او هم رفتنی است، مانند همه.

 

[PardisHP]

***
بی‌خیالِ اشتباهاتی که مرتکب شده‌ای!
آن‌ها دیگر تمام شدند و شدند برگی از دفتر گذشته‌یمان؛ تنها چیز مهم تکرار نشدن‌شان است و بس!

 

[PardisHP]

***
بی‌خیالِ غصه‌ای که گوشه‌ی دل‌ات جا خوش کرده!
او هم روزی بار و بندیل‌اش را جمع می‌کند و می‌رود... .
پس بی‌خیال‌اش!

 

[PardisHP]

***
بی‌خیالِ قفس‌هایی که برای‌مان ساختند!
بالأخره یک روز این قفس‌ها هم زنگ می‌زند و نابود می‌شوند. آن زمان است که دوباره پرواز خواهیم کرد.

 

[PardisHP]

***
بی‌خیالِ آسمان اَبری امروز!
فردا که آفتابی شد چه کار خواهی کرد؟
بازهم از پشت پنجره آسمان را می‌نگری؟ یا بلند می‌شوی؟

 

[PardisHP]

***
بی‌خیالِ تکه‌های شکسته‌ی قلبمان!
قطعاً دوباره آن را از نو می‌سازیم... حتی شده با تکه‌های قلب‌های دیگران!