جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته تکمیل شده دلنوشته دزیره اثر YAGAMI

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کامل شده کاربران توسط اِمانو با نام دلنوشته دزیره اثر YAGAMI ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,032 بازدید, 23 پاسخ و 9 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کامل شده کاربران
نام موضوع دلنوشته دزیره اثر YAGAMI
نویسنده موضوع اِمانو
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط - گیتی -
موضوع نویسنده

اِمانو

سطح
3
 
دلنویس انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Jul
1,436
7,837
مدال‌ها
6
***
نیمه شب که داشتم در ذهنم موهایت را نوازش می‌کردم،
یک آن ترسیدم وقتی انگشت‌هایم لای تارهای خرمایی‌ات جا ماندند،
خوابم ببرد و صبح با دست خالی بیدار شوم... تو رفته باشی... من مانده باشم... در خانه خالی رویاهای‌مان...
آن وقت خیلی بد می‌شد؟ حتی تنهاترین آدم‌ها هم در خیال‌بافی‌هایشان تنها نیستند
مگر من چقدر بی‌کَس هستم؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

اِمانو

سطح
3
 
دلنویس انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Jul
1,436
7,837
مدال‌ها
6
***
دزیره وقتی دارمت بیشتر دلم برایت تنگ می‌شود.
وقتی آنقدر نزدیکم هستی که شانه‌ات موقع راه رفتن به بازویم کشیده می‌شود،
دلم می‌خواهد آنقدر محکم بگیرمت که از محل اتصال دست‌هایمان،
درست از نوک انگشت‌هایی که بهم گره خورده‌اند شروع به یکی شدن کنیم.
در جسمت فرو روم و گوشه‌ی قفسه‌ی سی*ن*ه‌ات کز کنم
طوری که قلبت سقف بالا سرم شود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

اِمانو

سطح
3
 
دلنویس انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Jul
1,436
7,837
مدال‌ها
6
***
مرا به یاد داری؟
ما را. طوری که دست‌های هم‌دیگر را می‌گرفتیم و زیر برفِ صبح‌گاه می‌دَویدیم.
رد پاهایمان به هم گره می‌خورد و به صورت یخ کرده‌ات لبخند می‌زدم.
تو روی زمین دراز می‌کشیدی تا تبدیل به پروانه شوی.
سوزِ سرد زمستان ما را در آغوش می‌گرفت و می‌بوسید... همان‌طور که من عادت داشتم ببوسمت.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

اِمانو

سطح
3
 
دلنویس انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Jul
1,436
7,837
مدال‌ها
6
‌‎***
عطرت بین کدام صحرا جا مانده؟
دانه‌های شن کدام کویر میان پارچه‌ی حریر لباست گیر کردند؟
آفتاب کدام آسمان، رنگ روی گونه‌هایت پاشید؟
باد از کجا وزید و روبنده‌ی مشکی‌ات را آورد و میان دست‌های من جا داد؟
اول دلم میان سرمه‌ی چشمانت گیر کرد یا سرخی لب‌هایت؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

اِمانو

سطح
3
 
دلنویس انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Jul
1,436
7,837
مدال‌ها
6
***
به چیزی فکر نکن...
نگاه کن... این قفل دست‌های من و توست... ن
گاه کن چقدر محکم است!
کلیدش کجاست؟ در جای خالی قلبی که به تو دادم.
اگر سرنوشت بخواهد تو را از من بگیرد باید اول سی*ن*ه‌ی من را بشکافد دزیره.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

اِمانو

سطح
3
 
دلنویس انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Jul
1,436
7,837
مدال‌ها
6
***
فنجان به فنجان زدیم.
تو خندیدی که با قهوه مسـ*ـت شدم.
اما دزیره من حتی قبل از تَر شدن گلویم دگر خودم نبودم
از لحظه‌ای که موهایت را باز کردی دستم می‌لرزید...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

اِمانو

سطح
3
 
دلنویس انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Jul
1,436
7,837
مدال‌ها
6
***
برای اولین بار است که تو پیانو می‌زنی
و برای اولین بار است که من روبه‌رویت باله می‌رقصم.
اما هنوز هم کلیدها را درست فشار نمی‌دهی
و هنوز هم روی نوک انگشت‌هایم کامل می‌چرخم.
انگار در قلعه‌ای که بالاتر از ابرها ساختیم، همه چیز ممکن است دزیره.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

اِمانو

سطح
3
 
دلنویس انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Jul
1,436
7,837
مدال‌ها
6
***
بیا در یک روز بارانی هم‌دیگر را ببینیم.
آفتاب بو ندارد.
برف صدا ندارد.
من می‌خواهم سال‌ها بعد بگویم:
"وقتی بغلش کردم زمین خیس بود و هوا بوی نم می‌داد"
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

اِمانو

سطح
3
 
دلنویس انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Jul
1,436
7,837
مدال‌ها
6
***
بدون تو سرد است...
خیلی هم سرد است دزیره...
پاییز که هیچ، گویی شب‌های زمستان را در خیابان سر می‌کنم.
اما وقتی که باشی مرا می‌سوزانی‌...
از گرما به نفس‌نفس می‌افتم...
گویی شانه به شانه‌ی خورشید نشسته‌ام.
من چه کار کنم با تویی که نه به بودنت عادت دارم نه نبودنت را تاب می‌آورم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

اِمانو

سطح
3
 
دلنویس انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Jul
1,436
7,837
مدال‌ها
6
***
می‌خواهم گوشه‌ی چشم‌هایت پروانه بکشم...
مانند همان پروانه‌هایی که به آن‌ها یاد دادی
در دلم پرواز کنند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بالا پایین